نام کتاب : تاريخ الطبرى ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري جلد : 1 صفحه : 5552
مسلمانان از آن كسان تنگى گرفته ( مردانى كه از جانب كرخيان به نبرد وى مشغولند از آنها نيستند ) يكيشان در كرخ خانه و ملك ندارد بلكه همه يا راهزنند يا تازيانه دار و تباهكار و زندان ديدهاند كه جايشان حمامهاست و مسجدها . بازرگانانشان فروشندگان دوره گردند كه خرده چيز مىفروشند و راههاى مسلمانان از آنها تنگى گرفته ( چندان كه مرد در ازدحام كسان به زن مىرسد و از آن پيش كه بگذرند ، درهم مىشوند ) [1] و چندان كه پير از ناتوانى به روى در مىافتد و كسى كه كيسه اى در تصرف و دست خويش دارد از او ربوده مىشود و ما را بر آنها تسلط و توان نيست ، كس از ما هست كه سنگ از راه بر مىدارد به سبب حديثى كه در اين باب از پيمبر صلى الله عليه و سلم آمده چه رسد به كسى كه برداشتنش از راه و به زندان دايم كردنش و پاك كردن ولايت از وى و قطع طمع و فتنه و خبث و راهزنى و دزدى مايه صلاح دين است و دنيا . خدا نكند يكى از ما با تو نبرد كند . گويند : در اين باب شرحى نوشتند و قومى را فرستادند كه آن را نهانى سوى طاهر برند . مردم صاحب راى و دور نگرشان گفتند : « گمان مىداريد كه طاهر از اين غافل است يا خبر گيران ميانتان نفرستاده و بر شما نگماشته ، چنان كه گويى شما را مىبيند ، راى درست اين است كه خويش را به اين كار ، شهره مكنيد كه بيم داريم اگر يكى از سفلگان شما را ببيند مايه هلاكتان شود و رفتن مال . زحمت در افتادن با اين سفلگان بزرگتر از آن است كه بخواهيد خويشتن را به سبب بيم ، از نبرد طاهر برى كنيد . اگر گنهكار و خطا كار نيز بوديد به گذشت و بخشش وى نزديكتر بوديد ، به خداى تبارك و تعالى توكل كنيد و دست بداريد . » و آنها پذيرفتند و دست بداشتند . گويد : ابن ابى طالب مكفوف شعرى گفت به اين مضمون : « راه نشينان را واگذاريد كه به زودى
[1] عبارت چاپ اروپا مشوش است كه با چاپ قاهره تلفيق كردم عبارات ما بين پرانتز از چاپ قاهره گرفته شده . ( م )
5552
نام کتاب : تاريخ الطبرى ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري جلد : 1 صفحه : 5552