نام کتاب : تاريخ الطبرى ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري جلد : 1 صفحه : 5541
« دليرى را كه در همه شهرها شهره است « مىبينى كه وقتى برهنه را ببيند زبونى مىكند . « وقتى مرد رهرو او را ببيند ، « كه لنگان مىرود ، « از سر ترس پس پس مىرود . « سر يك كودك را به يكدرم به تو مىفروشد ، « و اگر گويد ارزانتر مىدهم ، ارزانتر مىدهد . « چه بسيار كس از ما كه يكى از آنها را كشته « و با كشتن وى گناهان از وى برداشته مىشود « قاريان ما نبرد با آنها را مجاز دانستهاند « و هيچكس كسى را بى اجازه نكشته است . » و هم او گويد : « مردمان به كار ويران كردنند و در كار رفتن « كه مردمان به قيل و قال افتادهاند . « اى كه از كارشان مىپرسى « چشمت ترا از پرسيدن بىنياز مىدارد . « در بغداد كس نمانده « جز آنكه قرين فقر است و عيالمند . » و هم او گويد : « هر كه بماند يا برود « من هرگز از بغداد نمىروم . « اگر معاشمان مناسب باشد « ديگر اهميت نمىدهيم كه امام كى باشد . »
5541
نام کتاب : تاريخ الطبرى ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري جلد : 1 صفحه : 5541