نام کتاب : تاريخ الطبرى ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري جلد : 1 صفحه : 5540
اين باب شعرى گفت به اين مضمون : « هر روز رخنه اى داريم كه آن را نمىبنديم « آنها در آنچه مىخواهند چيزى مىافزايند « ولى ما كاستى مىكنيم . « وقتى خانه اى را ويران كنند ، « ما سقف آن را بر مىگيريم ، « و منتظر خانه اى ديگر جز آن مىمانيم . « اگر روزى با همه تلاش خويش ، « به كار شر حريص باشند ، « غوغاييان ما از آنها به كار شر حريصترند . « همه گشادگيهاى سرزمين ما را تنگ كردهاند « و در آن كسان دارند و جا گرفتهاند . « با طبل شكار را به حركت مىآرند ، « چون از نزديك چهرهء شكارى را ببينند « به شكار آن مىپردازند . « شرق ولايت و غرب آن را « به تباهى دادهاند « و نمىدانيم كجا برويم . « وقتى بيايند آنچه را مىدانند بگويند ، « و چون چيز زشتى ببينند تخمين زنند . « هيچكس همانند آزموده شبرو ، « كه فرستادهء مرگ است ، « دليران را نمىكشد
5540
نام کتاب : تاريخ الطبرى ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري جلد : 1 صفحه : 5540