نام کتاب : تاريخ الطبرى ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري جلد : 1 صفحه : 5859
« قدرت بكرى بود كه « افشين ، نر مشرق « آن را با شمشير به تصرف آورد « و چنان شد كه روبهان « در ميان آن بانگ همى زند « در صورتى كه ديروز « شيرى غران بود . » در اين سال توفيل بن ميخائيل ، فرمانرواى روم ، به مردم زبطره تاخت و اسيرشان كرد و شهرشان را ويران كرد و بىدرنگ سوى ملطيه رفت و به مردم آنجا و مردم قلعه هايى از قلعه هاى مسلمانان و جاهاى ديگر هجوم برد و چنان كه گفتهاند بيشتر از يك هزار زن مسلمان را اسير گرفت و مسلمانانى را كه به دست وى افتادند اعضاء بريد و چشمانشان را ميل كشيد و گوشها و بينىهاشان را بريد . سخن از سبب هجوم فرمانرواى روم به زبطره و ملطيه و اسير گرفتن زنان و اعضاء بريدن مردان مسلمان گويند : سبب آن بود كه افشين با بابك سخت گرفته بود و وى را مقهور كرده بود كه نزديك هلاكت بود و چون نزديك هلاكت رسيد و يقين كرد كه از نبرد افشين ناتوان است ، به شاه روم توفيل پسر جرجس نوشت و به دو خبر داد كه شاه عرب سپاهيان و جنگاوران خويش را روان كرده تا آنجا كه خياط خويش ( يعنى جعفر بن - دينار ) و طباخ خويش ( يعنى ايتاخ ) را فرستاده و بر در وى كس نمانده اگر قصد رفتن سوى وى دارى بدانكه در مقابل تو كس نيست كه مانعت شود . بابك از اين نامه كه به فرمانرواى روم نوشته بود اميد داشت كه اگر شاه روم
5859
نام کتاب : تاريخ الطبرى ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري جلد : 1 صفحه : 5859