responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تاريخ الطبرى ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري    جلد : 1  صفحه : 5827


و يكى از زنانى را كه گرفته بودند همراه داشتند .
در اين سال بذ ، شهر بابك گشوده شد و مسلمانان وارد آن شدند و شهر را به غارت دادند و اين به روز جمعه بود ده روز مانده از ماه رمضان همين سال .
سخن از كار بذ ، شهر بابك و اينكه چگونه گشوده شده و سبب آن چه بود ؟
گويند : وقتى افشين مصمم شد نزديك بذ شود و از كلان روذ برود ، به خلاف پيشرفتهاى پيشين كمك كمك به طرف منزلگاهى كه در آن جاى مىخواست گرفت پيش مىرفت . چهار ميل مىرفت و بر محلى كنار تنگه اى كه به طرف روذ الروذ سرازير مىشد اردو مىزد ، خندق نمىزد ، اما ميان خارهاى آهنين اردوگاه مىكرد . معتصم به او نوشته بود و دستور داده بود كه كسان را نوبتى كند همچنانكه سپاه جا به جا مىشود ، هنگام شب يك دسته بر پشت اسبان بمانند ، بعضى از قوم در اردوگاه باشند و بعضى بر پشت اسبان خويش باشند به فاصلهء يك ميل به ترتيبى كه سپاه جا به جا مىشود ، به شب و روز ، مبادا شبيخون زنند و اگر حادثه اى بود آماده ، باشند و پيادگان در اردوگاه باشند .
كسان از خستگى بناليدند و گفتند : « تا چند اينجا در تنگنا بنشينيم ، در صحرا نشسته‌ايم و ميان ما و دشمن چهار فرسنگ است و چنان عمل مىكنيم كه گويى دشمن مقابل ماست ، از كسان و جاسوسانى كه ميان ما مىگذرند شرم داريم ، ميان ما و دشمن چهار فرسنگ است و ما از وحشت مرده‌ايم ، ما را پيش ببر كه يا به سودمان باشد يا به ضررمان . » گفت : « به خدا من مىدانم كه آنچه مىگوييد حق است ولى امير مؤمنان مرا چنين دستور داده و از آن چاره اى ندارم . » اما چيزى نگذشت كه نامهء معتصم به نزد وى آمد كه دستورش مىداد كه ترتيب نوبت شب را به همان صورت كه بود رعايت كند ، چند روز بدين گونه ببود آنگاه با

5827

نام کتاب : تاريخ الطبرى ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري    جلد : 1  صفحه : 5827
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست