responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تاريخ الطبرى ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري    جلد : 1  صفحه : 5811


سخن از اينكه چرا معتصم سوى قاطول رفت ؟
از ابو الوزير ، احمد بن خالد ، آورده‌اند كه : معتصم به سال دويست و نوزدهم مرا فرستاد و به من گفت : « اى احمد ، در ناحيهء سامرا محلى را براى من بجوى كه در آن شهرى بنيان كنم كه بيم دارم كه اين حربيان به يك بار بانگ زنند و غلامان مرا بكشند ، مىبايد بالا دست آنها باشم و اگر از آنها بدگمان شدم از خشكى و آب سوى آنها آيم و از ميانشان بردارم . » به من گفت : « يكصد هزار دينار برگير . » گويد : گفتم : « پنجهزار دينار بر مىگيرم ، اگر محتاج بيشتر شدم كس مىفرستم و بيشتر مىگيرم . » گفت : « خوب » و من به محل رفتم و سامرا را از نصرانيان صاحبان دير به پانصد درم خريدم ، محل بستان خاقانى را نيز به پنجهزار درهم خريدم چند محل ديگر را خريدم تا آنچه را مىخواستم كامل كردم ، آنگاه سرازير شدم و چكها [1] را پيش وى بردم كه مصمم شد به سال دويست و بيستم آنجا رود . وقتى برفت و نزديك قاطول رسيد ، در آنجا قبه ها و سرا پرده ها براى او زدند ، كسان نيز خيمه ها زدند ، همچنان پيش مىرفت و قبه ها براى او مىزدند تا به سال صد و بيست و دوم در سامره بنيان نهاد .
مسرور خادم كبير گويد : معتصم از من پرسيد : « وقتى رشيد از اقامت بغداد ملول مىشد كجا گردش مىكرد ؟ » گويد : گفتمش : « در قاطول . » گويد : و چنان بود كه رشيد در آنجا شهرى بنيان نهاده بود كه آثار و حصار



[1] كلمهء متن : صكاك ، جمع صك ، معرب چك كه به معنى حواله است ، ظاهرا در اينجا به معنى قباله زمين آمده . ( م )

5811

نام کتاب : تاريخ الطبرى ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري    جلد : 1  صفحه : 5811
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست