نام کتاب : تاريخ الطبرى ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري جلد : 1 صفحه : 5807
مىداد و از آنها مىپرسيد كه بابك به آنها چه مىداده بود و آن را دو برابر مىكرد و به جاسوس مىگفت : « جاسوس ما باش . » در اين سال نبردى ميان بابك و افشين رخ داد ، در ارشق ، كه در آن نبرد افشين از ياران بابك بسيار كس بكشت ، به قولى بيش از هزار ، بابك سوى موقان گريخت سپس از آنجا سوى شهر خويش رفت كه بذ نام داشت . سخن از سبب وقوع نبرد ميان بابك و افشين گويند : سبب آن بود كه معتصم همراه بغاى بزرگ مالى براى افشين فرستاد ، براى مقررى سپاه و مخارج . بغا با آن مال به اردبيل رسيد و چون در اردبيل فرود آمد ، خبر وى به بابك و يارانش رسيد و آماده شدند كه پيش از آنكه بغا به نزد افشين رسد راه وى را ببرند . صالح جاسوس پيش افشين رفت و به دو خبر داد كه بغاى بزرگ مالى آورده و بابك و يارانش آماده شدهاند كه راه وى را از آن پيش كه به تو رسد ببرند . به قولى صالح به نزد ابو سعيد رفت و ابو سعيد او را به نزد افشين فرستاد ، بابك در چند جا كمين نهاد . افشين به ابو سعيد نوشت كه حيله كند و درستى خبر بابك را بداند . ابو سعيد ناشناس با گروهى از ياران خويش برفت و آتشها و سوختها را در جاهايى كه صالح برايشان وصف كرده بود بديدند . پس افشين به بغا نوشت كه در اردبيل بماند تا راى او به نزدش رسد ، ابو سعيد نيز درستى خبر صالح را به افشين نوشت . افشين به صالح وعدهء خوب داد و با وى نكويى كرد آنگاه افشين به بغا نوشت كه چنان وانمايد كه قصد حركت دارد و مال را بر شتران ببندد و آن را قطار [1] كند و از اردبيل روان شود چنان كه گويى آهنگ بر زند دارد و چون به پادگان نهر رسيد يا در - حدود دو فرسنگ راه سپرد ، قطار را نگهدارد تا آنها كه همراه مالند به طرف برزند
[1] كلمهء متن : يقطرها ، از قطار فعلى ساخته . ( م )
5807
نام کتاب : تاريخ الطبرى ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري جلد : 1 صفحه : 5807