نام کتاب : تاريخ الطبرى ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري جلد : 1 صفحه : 5678
آنگاه همهء عاملان ابراهيم را از كرخ و غيره براندند ، فاسقان و مالربايان نمودار شدند و در پادگانها نشستند ، عباس به حميد نوشت و از او مىخواست سوى آنها رود تا بغداد را تسليم او كنند ، و چون روز جمعه شد نماز را در مسجد شهر چهار ركعت كردند كه مؤذن امامت كرد بىسخنرانى . در اين سال مردم بغداد ابراهيم بن مهدى را خلع كردند و مأمون را به عنوان خلافت دعا گفتند . سخن از اينكه چرا ابراهيم بن مهدى را خلع كردند و مأمون را به عنوان خلافت دعا گفتند ؟ از پيش رخداد ابراهيم و عيسى را ياد كرديم و بداشتن ابراهيم او را و فراهم آمدن عيسى و برادران عيسى بر ضد ابراهيم و نامه اى كه به حميد نوشتند و خواستند كه سوى آنها رود تا بغداد را تسليم او كنند . گويند : وقتى نامهء آنها كه ضمن آن شرط شده بود كه به هر يك سپاهيان بغدادى پنجاه درم بدهند به حميد رسيد اين را پذيرفت و بيامد تا به روز يكشنبه بر كنار نهر صرصر بر راه كوفه فرود آمد . عباس و سرداران بغدادى سوى وى رفتند و صبحگاه دوشنبه او را بديدند كه وعده شان داد و اميدوارشان كرد كه اين را از او پذيرفتند . وعده داد كه پرداخت را به روز شنبه در ياسريه نهد به شرط آنكه نماز جمعه را به پا دارند و مأمون را دعا گويند و ابراهيم را خلع كنند كه اين را از او پذيرفتند . و چون اين خبر به ابراهيم رسيد ، عيسى و برادران وى را از زندان برون آورد و از او خواست كه سوى منزل خويش باز رود و كار آن سمت را عهده كند ، اما اين را از او نپذيرفت . و چون روز جمعه شد عباس كس پيش محمد بن ابى رجاء فقيه فرستاد كه نماز جمعه را با مردم بكرد و مأمون را دعا گفت . و چون روز شنبه شد حميد به ياسريه
5678
نام کتاب : تاريخ الطبرى ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري جلد : 1 صفحه : 5678