responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تاريخ الطبرى ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري    جلد : 1  صفحه : 5647


مىگرفتى . ولى با آنها سستى كردى و رسن [1] شان را رها كردى . » هرثمه مىخواست سخن كند و عذر گويى كند و تهمتى را كه به دو زده بودند از خويش براند اما از او نپذيرفت و بگفت تا بينيش را بكوفتند و شكمش را لگد كوب كردند و از پيش روى مأمون كشانيدند . فضل بن سهل به ياران گفته بود كه با وى خشونت و سختى كنند ، عاقبت بداشته شد و چند روزى در زندان ببود ، آنگاه نهانى كس فرستادند و او را كشتند و گفتند : « درگذشت . » در اين سال در بغداد ميان حربيان و حسن بن سهل فتنه برخاست .
سخن از فتنه اى كه ميان حربيان و حسن بن سهل شد ، به بغداد و اينكه چگونه بود ؟
گويند : وقتى هرثمه سوى خراسان روان شد حسن بن سهل در مداين بود و همچنان آنجا ببود تا خبر آنچه با هرثمه شده بود به مردم بغداد و حربيان رسيد . پس حسن بن سهل به على بن هشام كه از جانب وى ولايتدار بغداد بود پيام داد كه مقررى سپاهيان حربى و بغدادى را عقب انداز و وعده بده اما مده .
و چنان بود كه حسن پيش از آن وعده مىداده بود كه مقرريهايشان را بدهد .
هنگامى كه هرثمه سوى خراسان مىرفت حربيان به پا خاستند و گفتند : « رضايت نمى - دهيم تا حسن بن سهل را از بغداد بيرون كنيم . » از جمله عاملان حسن بن سهل در بغداد محمد ابن ابى خالد بود و نيز اسد بن ابى الاسد كه حربيان بر آنها تاختند و بيرونشان كردند . و اسحاق بن موسى را در بغداد جانشين مأمون كردند مردم دو سمت در اين باب متفق شدند و بدان رضا دادند . حسن نهانى كس سوى آنها فرستاد و به سردارانشان نامه نوشت تا از سمت عسكر مهدى به پا خاستند و بنا كرد مقرريهاى ششماهه سپاه را اندك اندك مىداد . حربيان اسحاق



[1] كلمهء متن .

5647

نام کتاب : تاريخ الطبرى ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري    جلد : 1  صفحه : 5647
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست