responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تاريخ الطبرى ( تاريخنامه طبرى ) ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري    جلد : 1  صفحه : 98


كشتى همى شد ابليس دم خر بگرفت و بكشيد . نوح گفت : اى ملعون در آى زودتر .
نوح خر را خواست كه اندر آيد . ابليس با او اندر آمد . نوح ابليس را گفت : اى ملعون ! چرا اندر آمدى ؟ گفت : به فرمان تو اندر آمدم كه تو گفتى يا ملعون اندر آى .
پس آب از آسمان فرو آمدن گرفت ، آب عذاب ، و از زمين آب بر آمد و همه مرغان هوا گرد كشتى اندر آمدند و نوح از ايشان از هر گروهى جفتى بگرفت و ديگران همه هلاك شدند و آب از آسمان گشاده شد و از زمين چشمه ها خاست ، چنان كه خداى تعالى گفت : * ( فَفَتَحْنا أَبْوابَ السَّماءِ بِماءٍ مُنْهَمِرٍ . وَفَجَّرْنَا الأَرْضَ عُيُوناً فَالْتَقَى الْماءُ عَلى أَمْرٍ قَدْ قُدِرَ . وَحَمَلْناه عَلى ذاتِ أَلْواحٍ وَدُسُرٍ . تَجْرِي بِأَعْيُنِنا جَزاءً لِمَنْ كانَ كُفِرَ 54 : 11 - 14 ) * . و كشتى بر سر آب آمد و راست بايستاد و نوح گفت :
* ( بِسْمِ الله مَجْراها وَمُرْساها 11 : 41 ) * . گفت : به نام خداى عزّ و جلّ رفتن تو باد تا روى ، و هم به نام خداى عزّ و جلّ ايستادن تو باد چون باز ايستد . و چندان آب آمد كه هر چه در جهان كوه است بزرگتر از بالاى آن كوه چهل ارش بر آمده بود ، از آن سخن كه پسر نوح گفته بود كه بر سر كوه شوم تا آب مرا نيابد .
پس نوح شش ماه به كشتى اندر بماند بر سر آب . بدين شش ماه اندر آب عذاب از آسمان نگسست و از زمين نگسست ، و نخست كه نوح به كشتى اندر نشست به كوفه اندر نشست . [ a 19 ] پس كشتى برفت و به زمين مكّه شد و گرد حرم هفت بار طواف كرد ، پس سوى مغرب شد ، آنگه سوى مشرق افتاد تا به زمين شام آمد . و چون كشتى همى گرديد آن مردمان كه اندر او بودند همى پنداشتند كه غرق خواهد شد . خداى عزّ و جلّ به دو وحى كرد ، گفت : مرا بدين نامها بخوان تا كشتى بيارامد .
دعا اينست : يا هيّا شراهيا آذونى اصباوث ايل شداى . چون نوح اين بخواند ، كشتى قرار گرفت ، و چون شش ماه تمام ببود ، كشتى بر سر كوه جودى قرار گرفت ، چنان كه خداى گفت : * ( وَقِيلَ يا أَرْضُ ابْلَعِي ماءَكِ وَيا سَماءُ أَقْلِعِي وَغِيضَ الْماءُ وَقُضِيَ الأَمْرُ وَاسْتَوَتْ عَلَى الْجُودِيِّ 11 : 44 ) * .
پس خداى عزّ و جلّ آب از زمين باز گرفت و بر روى زمين جنبنده نمانده بود مگر آنكه با نوح اندر كشتى بودند . پس خداى عزّ و جلّ آب از آسمان باز گرفت و

98

نام کتاب : تاريخ الطبرى ( تاريخنامه طبرى ) ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري    جلد : 1  صفحه : 98
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست