بفرستاد تا او را بياموخت ، چنان كه به قرآن اندر ياد كرد : * ( فَأَوْحَيْنا إِلَيْه أَنِ اصْنَعِ الْفُلْكَ بِأَعْيُنِنا وَوَحْيِنا فَإِذا جاءَ أَمْرُنا 23 : 27 ) * . نوح كشتى به وحى خداى تعالى كرد و خداى او را آموخت و به فرمان او كرد . تخته ها ببريد و به ميخها بدوخت و از آن كشتى كرد ، و خداى تعالى گفت : * ( وَحَمَلْناه عَلى ذاتِ أَلْواحٍ وَدُسُرٍ . تَجْرِي بِأَعْيُنِنا جَزاءً لِمَنْ كانَ كُفِرَ 54 : 13 - 14 ) * . و الواح تخته ها بود .
پس نوح آن كشتى همى كرد و مردمان بر او مىگذشتند و او را گفتندى : اى نوح ! چه مىكنى ؟ گفتى : خداى من از آسمان آب فرستد و اين همه خلق نيست شوند و من با هر كه به من گرويده است بدين كشتى اندر نشينيم و بر سر آب بباشيم تا برهيم .
آن قوم بر او بخنديدندى . [ b 18 ] و او را افسوس كردندى . و نوح ايشان را گفتى : شما امروز بر من افسوس كنيد و ما بر شما فردا افسوس كنيم . و خداى عزّ و جلّ اين قصّه را اندر قرآن ياد كرد و گفت : * ( وَيَصْنَعُ الْفُلْكَ وَكُلَّما مَرَّ عَلَيْه مَلأٌ من قَوْمِه سَخِرُوا مِنْه قال إِنْ تَسْخَرُوا مِنَّا فَإِنَّا نَسْخَرُ مِنْكُمْ كَما تَسْخَرُونَ 11 : 38 ) * .
و ايدون گويند كه نوح آن كشتى به چهل سال تمام كرد . و درازناى كشتى هزار و دويست ارش بود و پهناى وى شصت ارش و آن را سه طبق كرد هر يك زبر يك ديگر . طبق زيرين چهارپايان را [ بود ] ، و به طبق دوم مردمان بودند و به طبق زبرين مرغان بودند ، و خداى عزّ و جلّ ايدون گفت : * ( قُلْنَا احْمِلْ فِيها من كُلٍّ زَوْجَيْنِ اثْنَيْنِ 11 : 40 ) * . گفت : اين خلق همه هلاك شوند نه سباع ماند [ اندر بيابان ] و نه چهارپايان اندر آبادانى و نه مرغ اندر هوا . تو از هر چيزى جفتى بگير و به كشتى اندر نه نر و ماده . نوح گفت : يا ربّ من اين خلق را كجا يابم به بيابان و هوا اندر ؟ خداى تعالى گفت : من اين همه خلق را زى تو آرم .
پس چون وقت طوفان ببود ، خداى تعالى خانهء مكّه را از جاى بر گرفت و به هوا بربرد با حجر الاسود ، آنكه آدم نهاده بود و بنا كرده ، و كوهى را بفرمود تا به جاى خانه بنشست تا بدان مقدار خانه آب عذاب نرسد ، و بفرمود نوح [ را ] تا گور آدم و حوّا باز كرد و استخوان ايشان بر گرفت و به كشتى اندر نهاد تا آب عذاب بديشان نرسد . چون از كشتى بيرون آمد استخوانها را به گور كرد . چون وقت آن ببود كه

96