responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تاريخ الطبرى ( تاريخنامه طبرى ) ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري    جلد : 1  صفحه : 86


چون گيومرت آگاه گشت ، نزد او شد و او را بر آن حال بديد . سخت غمگين گشت و گفت : دريغ آيد مرا از جوانى تو ، و اگر نه آدمى را از مرگ چاره نيست .
سيامك چشم باز كرد و پدر را ديد كه همى گريست . او نيز بگريست . پس گفت : اى پدر ! فرزند مرا به زينهار دار كه به تو سپردم و از دشمنان نگاه دار و كين من بخواه .
گيومرت گفت : پندارى همه دلها بر يك حال آفريده است [ a 17 ] از سوى فرزندان مرا غم او گرفته است و او را غم فرزند خويش بر اين حال ، و چونين بيچاره و ضعيف و بىحيلت ، چه چيز است اين آدمى ؟ ! پس سيامك در آن نزديكى بمرد و گيومرت او را بر كوه بلخ برد ، بر آن كنارهء شهر كه مرزوى گويند . ستودانى كرد و آنجاش بنهاد ، و خود هم بدان حال بنشست و چند گاه نگاه داشت تا [ آن كودك بزرگ شد و ] آن گروه دشمنان كه او را هلاك كرده بودند بيامدند كه خبر [ مردن ] او شنيده بودند و خبر كالبد او ، تا كالبد او ببرند و بدى كنند .
گيومرت سپاهى ساخته بود و اوشهنگ آگاه شده بود كه پدر او را به چه حال بكشتند . آهن به كياست خود از كوه بيرون آورده بود و از آن سليح كرده ، باهوى كرده بود سهمگن و سپرى و بر گونه‌اى كاردى . و آن را به الهام ايزدى كرد نه از ديده و شنيده . پس چون آن روز آن سپاه بديد ، او را اوشهنگ زيناوند خواند ، يعنى تمام زين افزار و سليح . و آن لقب تا امروز بر او بماند . و گروهى گويند اين لقب طهمورث را بود .
پس اوشهنگ به دامن كوه نشسته بود با آن سپاه كه بانگ و اشتلم گيومرت شنيد و خداى خواندن او ، و فرزندانش آگاه شدند كه دشمن پديد آمده است . بر كوه شدند و حربى كردند سخت ، و همه را از آن حوالى برمانيدند و بسيار هلاك كردند و اسير گرفتند . و اوشهنگ از آهن بندها ساخت و خمهاى آهنين ، و ايشان را در آن خمها كرد با بند ، و سرش استوار كرد . و زندان از آن وقت باز پديد آمد . و گيومرت بدان هنرها و خرد كز اوشهنگ ديد ، سخت شاد شد . پس بفرمود او را كه كارهاى من همى كن ، و بر ديگر فرزندان خليفت كردش در زندگانى خود ، و از پس مرگ هم خليفت كردش .

86

نام کتاب : تاريخ الطبرى ( تاريخنامه طبرى ) ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري    جلد : 1  صفحه : 86
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست