نام کتاب : تاريخ الطبرى ( تاريخنامه طبرى ) ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري جلد : 1 صفحه : 626
بگوييد تا عالمى را و سخنگويى را بر من فرستند تا با وى سخن گويم ، تا اگر صلح بايد كردن صلح كنم ، و اگر حرب بايد كردن حرب كنم . يوسانوس گفت : من خود پيش وى شوم . گفتند : اى ملك ! ترا نبايد شدن ، كسى را بفرست . وى فرمان نكرد و خود برفت با هشتاد تن از بزرگان روم ، و سوى شاپور آمد . [ a 114 ] شاپور چون بشنيد كه ملك به تن خويش آمد ، شاد شد و پيش وى بيرون آمد از ميان لشكر با پنجاه تن از مهتران عجم . چون برابر آمدند ، هر دو از اسب فرود آمدند و يك ديگر را سلام كردند و زمين بوسه دادند ، و شاپور بفرمود تا به لشكر اندر بساطى بيفگندند و فرود آمدند . و مطبخ شاپور بياوردند ، و آن روز آنجا بخوردند و رامش كردند . چون ديگر روز ببود ، شاپور مر يوسانوس را گفت : اگر روميان بجز تو كسى ديگر را ملك كرده بودندى ، مرا با ايشان جز حرب نبودى ، و ليكن از بهر تو صلح كردم و حرب بر گيرم ، و من آهنگ حرب شما نكرده بودم كه ايشان به پادشاهى من اندر آمده بودند به وقت كودكى من ، من اكنون به طلب ايشان آمده بودم ، و كنون با شما صلح كردم و حرب برگرفتم ، و ليكن شما اندر زمين من آمدهايد از چندين گاه باز و فسادهاى بسيار كرديد . درختها بزديد و كاريزها را خشك كرديد . يا قيمت آن مرا دهيد يا شهر نصيبين مرا دهيد به عوض ، و شهر نصيبين از پادشاهى اهواز بوده است و ليكن روميان گرفته بودند . يوسانوس با آن هشتاد مرد اجابت كردند كه نصيبين باز دهند ، و صلح كردند و شرط كردند كه عرب را با خويشتن ندارند به زمين روم اندر ، و به روم اندر نگذارند . و سپاه روم بازگشت ، و نصيبين را به شاپور دادند ، و عرب را از ميان خويش بيرون كردند . و مردمان نصيبين را خبر آمد ، همه به روم اندر شدند و نصيبين خالى بماند . و شاپور ده هزار خانه بياورد از پارس و اصطخر و آنجا بنشاند و آهنگ عرب كرد ، و هر كجا يكى از عرب بيافتى بكشتى يا هر دو كتف او بيرون كردى ، و او را از بهر آن شاپور ذو الاكتاف خواندند . و خواست كه بر روى زمين از عرب كس نماند . و يوسانوس ملك روم بازگشت صلح كرده و ايمن شده ، و پنج سال به ملك اندر بود پس بمرد ، و روميان ملكى ديگر بنشاندند . و شاپور عرب را طلب همى كرد تا همه
626
نام کتاب : تاريخ الطبرى ( تاريخنامه طبرى ) ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري جلد : 1 صفحه : 626