نام کتاب : تاريخ الطبرى ( تاريخنامه طبرى ) ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري جلد : 1 صفحه : 625
نيافتند و بازگشتند و آن نه تن را بكشتند . گفتا : شما همه دروغ گفتيد . پس ملك اليانوس كس فرستاد و همه سپاهها گرد آمدند و حرب شاپور را بياراستند ، و هر چه عرب بود همه گرد آمدند و پيش ملك شدند و حرب شاپور از وى بخواستند و گفتند : اين حرب ما را ده كه ما را با شاپور كينهاى است . ملك اجابت كرد و صد و هفتاد هزار مرد عرب بر مقدّمه بيامدند ، و اليانوس با سپاه روم از پس ايشان . و عرب با شاپور حرب كردند و شاپور را بشكستند و مردمان او را برده كردند ، و شاپور بگريخت از طيسفون و به زمين عراق شد ، و عرب از آن سپاه او بسيار بكشتند و برده كردند . و اليانوس بيامد و خزينه هاى شاپور همه بر گرفت و آنجا به مداين و طيسفون بنشست . و شاپور نامه كرد و آنچه اندر پادشاهى او سپاه بود ، از عراق و پارس و خراسان گرد كرد و باز به حرب اليانوس شد و او را هزيمت كرد ، و طيسفون و مداين از وى باز ستد . و اليانوس بازگشت و به لب دجله فرود آمد و سپاه بيرون برد و برابر شاپور فرود آمد ، و هم آنجا ببودند يك ماه ، و رسولان همى فرستادند به يك ديگر صلح را . يك روز نماز ديگر اليانوس بر در سراى پرده ايستاده بود بر اسب با خاصگيان خويش برابر سپاه شاپور ، و اندر ايشان همى نگريست . تيرى از لشكرگاه شاپور بيامد و بر دل اليانوس آمد و از اسب بيفتاد و بمرد . سپاه وى متحيّر شدند . پس ديگر روز همه روم و خزر گرد آمدند بر يوسانوس كه او را ملك كنند ، او ملك نپذيرفت ، گفت : من ترساام و شما اليانوس را از ترسايى بيرون آورديد ، من ملك شما نپذيرم . ايشان همه سوگند خوردند كه دين ما همه ترسايى است و ما از بيم اليانوس [ به ] ظاهر دست باز داشته بوديم . پس ملك بپذيرفت . و شاپور چون دانست كه اليانوس هلاك شد ، پنداشت كه آن سپاه از وى باز گردند . چون خبر آمدش كه يوسانوس را ملك كردند ، عجب آمدش . كس فرستاد بديشان كه خداى ملك شما را هلاك كرد و شما به دليرى ملك ديگر كرديد ، اميدوارم كه شما را هم اندر اين زمين عراق گرسنه و تشنه هلاك كند و يكى از شما باز روم نرسد ، و نه از ما كس را شمشير از نيام بر بايد كشيدن ، اگر ملك ديگر كرديد
625
نام کتاب : تاريخ الطبرى ( تاريخنامه طبرى ) ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري جلد : 1 صفحه : 625