responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تاريخ الطبرى ( تاريخنامه طبرى ) ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري    جلد : 1  صفحه : 610


را طلسمى كرده بودند و هرگز كسى آن را نگشاده بود ، و هر كه اندر آن حصار شدى كس بر او قادر نبودى ، و آن روز كه شاپور به عراق شد ، او را خبر آمد كه آن دشمن را كه از خراسان آمده بود باز گرداند . چون شاپور به حرب آن دشمن مشغول شد ، اين ضيزن ملك حضر با سپاه بيامد به حد عراق و از پادشاهى شاپور از حدّ عراق و سواد لختى بگرفت .
چون شاپور باز آمد و ملك موصل بپرداخت آهنگ حضره كرد با سپاهى كه عدد آن كس ندانست ، و هرگز هيچ ملك را از عرب و عجم چندان سپاه گرد نيامده بود كه آن شاپور . و از بسيارى سپاه كه داشت عرب او را شاپور الجنود خواندندى . پس اين ضيزن ملك حضر به حصار اندر شد ، و شاپور با سپاه به در حصار فرود آمد ، و چهار سال آنجا مانده بود و حصار نتوانست گشادن و نه بازگشتن . وز پس چهار سال دخترى بود ملك ضيزن را هم با او به حصار اندر نام او نضيره كه اندر عرب از او نيكوروىتر نبود . به ديوار حصار بر آمد . شاپور را ديد بر اسب نشسته و گرد حصار مىگشت . شاپور سخت نيكو روى بود . اين دختر بر شاپور عاشق شد و حيلت كرد تا زى او كس فرستاد و گفتا اين حصار طلسم دارد و اگر تو صد سال ايدر بنشينى نتوان گشادن . اگر بپذيرى كه مرا به زنى كنى من ترا بگويم كه اين حصار چگونه بگشايى . او بپذيرفت و پيش رسول او سوگند خورد . آن زن گفت اين حصار نگشايد تا ركوى حيض زنان بر ديوار نيفكنى ، و اين ديوار بلند است . كس بر ديوار او نرسد .
ايدون بايد كه خون حيض بر سر اين ديوار افتد تا اين ديوار فرود آيد ، و بر سر آن ديوار [ a 139 نسخهء ص ] يكى فاخته خانه كرده بود بر برجى از برجهاى حصار . آن دختر يكى از آن فاخته بگرفت و به خانه برد و ركوى حيض زنان بر پاى او بست و يله كرد . و آن فاخته بر برج نشست و آن ركوى بر برج افتاد . برج بلرزيد و ويران شد و بگشاد .
آن دختر با شاپور همه راست كرده بود . شاپور خويشتن به حصار اندر افگند و حصار بگرفت و كشتن كرد ، و سپاه بر در رخنه به پاى كرد و گفت هر كه زى شما آيد بكشيد ، و خود با سپاه آهنگ ضيزن كرد و او را بكشت ، و شمشير بدان چندان هزار

610

نام کتاب : تاريخ الطبرى ( تاريخنامه طبرى ) ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري    جلد : 1  صفحه : 610
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست