responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تاريخ الطبرى ( تاريخنامه طبرى ) ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري    جلد : 1  صفحه : 419


او را به خواسته خشنود كنيم . سرهنگان را آن سخن خوش آمد ، و بلقيس هديه‌اى بساخت و آن رسول را بيرون كرد ، و گويند : دو خشت بود زرّين و دو خشت سيمين و يك حقّه بود سيمين و ياقوتى سرخ اندر وى كه از آن بزرگتر ياقوت كس نديده بود ، و پيش از آن هيچكس ياقوت را سوراخ نكرده بود و كس سوراخ ندانست كردن ، و نيز ندانستندى كه الماس به چه كار آيد ، و قفلى زرّين بر وى زده .
بلقيس گفت : پيش از آنكه اين حقّه را بگشايد از وى بپرسيد كه اندر اين حقّه چيست ؟ اگر نگويد باز من آريد و اگر بگويد پيش او بنهيد و از وى بپرسيد كه ياقوت را به چه سوراخ كنند ؟ اگر گويد سوراخ نتوان كردن ، آن نيز باز من آريد ، و اگر سوراخ كند بنگريد تا به چه كند و چگونه كند . و صد كنيزك و صد غلام بىريش مويها فرو گذاشته همه چون كنيزكان و زنان پوشيده بفرستاد و رسول را گفت او را بگوى تا مردان از زنان جدا كند ، اگر جدا كند همه را آنجا بگذار و اگر نكند همه را باز من آر . و از او بپرسيد كه چه چيز است كه چون تشنه بخورد از آب سير شود و آن نه آب آسمان باشد و نه آب زمين . رسول از پيش بلقيس بيامد .
جبريل عليه السّلام سوى سليمان آمد و او را از آن همه خبر داد و جواب همه او را بياموخت . سليمان بفرمود تا ديوان همچنان بساطى بكردند و زمين آن را خشتى زرّين و يكى سيمين در انداختند و جايى چهار خشت خالى بگذاشت . سليمان كرسى بنهاد و خلقى بسيار بار داد [ و به مرتبتى عظيم بنشاند و مرغان بر فراز سر بفرمود ايستادن تا سايه بود از بر سرشان ، ] و رسول بلقيس بيامدند . چون آن همه خشتهاى زرّين و سيمين ديدند شرم داشتند كه آنكه داشتند پيش سليمان برند . پس بدان جايها كه خالى بود بنهادند . پس غلامان و كنيزكان پيش سليمان بردند و آن پيغامهاى بلقيس بگفت . سليمان گفت : چهار خشت زرّين و سيمين آورديد و از شرم پنهان كردى . رسول مقّر آمد . * ( أَ تُمِدُّونَنِ بِمالٍ 27 : 36 ) * . [ La 80 ] گفت : به مال مدد همى دهيد مرا ؟ ! * ( فَما آتانِيَ الله خَيْرٌ مِمَّا آتاكُمْ بَلْ أَنْتُمْ بِهَدِيَّتِكُمْ تَفْرَحُونَ 27 : 36 ) * . خداى عزّ و جلّ مرا خواستهء بسيار داده است از خواسته و ملك و فرمان بهتر از آنكه شما را داده است . پس سليمان عليه السّلام پيغامها را جواب داد و گفت : اين آب كه مىگويى

419

نام کتاب : تاريخ الطبرى ( تاريخنامه طبرى ) ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري    جلد : 1  صفحه : 419
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست