اين زنان از حصار بيرون شوند ، همه بر زناكردن رغبت كنند و فساد اندر ميان ايشان افتد و نصرت از ايشان بشود . اكنون تو اين زنان را از حصار بيرون فرست تا به لشكرشان بپراگنند ، و بفرماى كه هر مردى كه دست بديشان فراز كند فرمان كنند بر زنا ، چون بسيار گردد ، نصرت از ايشان بشود .
چون زنان به لشكر شدند ، خداى عزّ و جلّ يوشع را گفت : هر مرد كه با اين زنان زنا كند و مرد او را به خانه برد كه زنا كند ، از آسمان طاعون آيد و هر دو ، زن و مرد بميرند . پس ملك همچنان كرد كه بلعام فرمود و آن زنان را به لشكر بنى اسرائيل فرستاد ، و هر كس از ايشان كه زنى را به خيمه برد و با او زنا كرد هم اندر زمان طاعون آمد از آسمان و هر دو بمردند . و مردى بود نام او زمرى بن سلم و او از سبط شمعون بود ، زنى را به خيمه برد كه اندر ميان اين زنان از او نيكوتر نبود و با او بخفت تا نزديك نيمروز ، او را طاعون نيامد . و هر زنى كه با مردى بخفتى او را طاعون آمدى و هر دو بمردندى .
بنى اسرائيل چون آن هلاك ديدند ، آهنگ بازگشتن كردند و يوشع به لشكر همى گشت و مىگفت : اى بنى اسرائيل ! مكنيد و اين زنان را از خويشتن جدا كنيد كه همه هلاك شويد . پس مردى بود از فرزندان هارون عليه السّلام نام او فيحاص بن عيران بن هارون ، مردى با قوّت و شجاع بود ، برخاست و به خيمه اندر شد سوى [ زمرى ] و او با زنى خفته بود . سر نيزه بزد و آن مرد را با زن بر سر [ b 72 ] نيزه كرد و بيرون آورد و نذر كرد اگر مردى با زنى بگيرد در زنا با او همچنان كند . پس بنى اسرائيل از بيم او همه زنان را از خيمه ها بيرون كردند . و بنى اسرائيل آنچه مانده بودند سوى يوشع گرد آمدند و توبه كردند . خداى عزّ و جلّ آن طاعون را از ميان ايشان برداشت . وقت نماز پيشين نگاه كردند هفتاد هزار مرد بمرده بودند به طاعون ، و اين همه كسها آن بودند كه زنا كرده بودند .
و از بنى اسرائيل هر چه فرزندان فيحاصاند ، آن گروه ايشان را بر خويشتن مهتر دارند ، و چون گوسپند كشند و خواهند كه خداى عزّ و جلّ از ايشان بپذيرد ، سر و دست و پاى آن گوسپندان فرزندان فيحاص را دهند و گويند : فيحاص اين دو تن را

375