responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تاريخ الطبرى ( تاريخنامه طبرى ) ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري    جلد : 1  صفحه : 364


به يك جا فرو نيامدندى و به يك گروه نرفتندى و از يك جوى آب نخوردندى ، و هميشه آن اسباط را با يك ديگر مجادله بودى . و چون موسى عصا بر آن سنگ زد ، دوازده چشمه بيرون آمد . * ( قَدْ عَلِمَ كُلُّ أُناسٍ مَشْرَبَهُمْ 7 : 160 ) * . و هر سبطى از آن چشمه ها [ b 70 ] جدا جدا آب همى خوردندى تا با يك ديگر خصومت نيفتادى . خداى عزّ و جلّ گفت : * ( كُلُوا وَاشْرَبُوا من رِزْقِ الله 2 : 60 ) * . مفسّران گفتند : معنى آن است كه اين طيبّات كه شما را دادم بخوريد . * ( وَاشْكُرُوا لِلَّه 2 : 172 ) * . و خداى را عزّ و جلّ شكر كنيد . و به جايى ديگر گفت : * ( وَلا تَعْثَوْا في الأَرْضِ مُفْسِدِينَ 2 : 60 ) * . و جايى ديگر گفت : و لا تعثوا فيه‌اى لا تعدوا و لا ترفعوا ليومين . گفتا : هر شبى اين مرغ سلوى بيايند گرداگرد شما بيفتند از آسمان ، هر كسى چندان برگيريد كه يك روزتان بس بود .
پس ايشان فرمان نبردند و آن سلوى بسيار گرفتند ده روزه و يك ماهه ، و گوشتش قديد كردندى و ترسيدندى كه هر روز نيايد . و گويند كه آنچه بر گرفتند كرم در افتاد . پس از آن ذليلى در ايشان افتاد . خداى عزّ و جلّ گفت : * ( وَضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ وَالْمَسْكَنَةُ وَباؤُ بِغَضَبٍ من الله 2 : 61 ) * . يعنى استوجبوا بغضب من الله . و خداى را بر خويشتن بخشم كردند كه از آن مرغان بنهادند و قديد كردند . * ( وَباؤُ بِغَضَبٍ 2 : 61 ) * يعنى الفقر . و خداى عزّ و جلّ را استوار نداشتند .
پس ترنجبين و سلوى از آسمان باز ايستاد و نيز نيامد و آنچه گرد كرده بودند همه بخوردند . پس موسى عليه السّلام دعا كرد خداى را تا آن را باز بديشان داد .
موسى ايشان را گفت : هر روزى چندان بر گيريد كه تا شبانگاه تمام بود مگر روز آدينه كه حصهء شنبهى را برگرفتندى كه ايشان شنبه هيچ كار نكنند مگر عبادت ، چنان كه اندر تورات پيدا است . پس خداى عزّ و جلّ گفت : * ( وَظَلَّلْنا عَلَيْكُمُ الْغَمامَ 2 : 57 ) * ، سايه كرديم ايشان را از ابر . ايشان گفتند : ما را اندر اين بيابان خانه و سايه نيست و ما را آفتاب همى سوزد . خداى عزّ و جلّ ابرى بفرستاد تا بدان دوازده فرسنگ بيابان بر سر ايشان سايه كرد و آفتاب را از ايشان باز داشت ، و اين ابر تا وقت نماز ديگر بايستادى ، چون آفتاب فرو خواستى شدن و خشك شدى آن ابر از سر ايشان باز شدى تا ديگر روز چاشتگاه . پس موسى را گفتند : ما را جامه بايد اندر اين بيابان .

364

نام کتاب : تاريخ الطبرى ( تاريخنامه طبرى ) ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري    جلد : 1  صفحه : 364
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست