responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تاريخ الطبرى ( تاريخنامه طبرى ) ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري    جلد : 1  صفحه : 346


* ( تُحِطْ به خُبْراً 18 : 67 - 68 ) * . تو با من صبر نتوانى كردن ، و چگونه صبر كنى بر چيزهايى كه آن ندانى ؟ موسى گفت : * ( سَتَجِدُنِي إِنْ شاءَ الله صابِراً وَلا أَعْصِي لَكَ أَمْراً 18 : 69 ) * . موسى گفت :
صابر يا بى مرا و ترا بىفرمان نشوم اگر خداى خواهد . و اگر ان شاء الله نگفتى يك ساعت با او صبر نتوانستى كردن ، و آن مقدار صبر كه كرد از آن بود كه ان شاء الله گفته بود . پس خضر او را اجابت كرد و در صحبت موسى ببود . از لب دريا برفتند و كشتىاى پديد آمد . ملَّاحان را گفت : ما را با خود برگيريد اندر اين كشتى . ملَّاح گفت : مزد بده . گفت : من مزد ندارم ، ما را از براى خداى برگيريد . گفتا : شما دزدانيد .
مهتر كشتى گفت : ايشان روى پيغمبران دارند برگيرشان . ايشان را هر سه به كشتى نشاند ، خضر و موسى و يوشع . چون به كشتى اندر خواستند شدن ، خضر موسى را گفت : * ( فَإِنِ اتَّبَعْتَنِي فَلا تَسْئَلْنِي عَنْ شَيْءٍ حَتَّى أُحْدِثَ لَكَ مِنْه ذِكْراً 18 : 70 ) * . اگر متابع من خواهى بودن ، هر چه من كنم از من مپرس كه اين چرا كردى تا من ترا خود بگويم سبب آن چيز كه كرده باشم . موسى بدين شرط به كشتى اندر نشست و كشتى برفت .
چون لختى برفتند ، خضر نرم نرم ، چنان كه كس ندانست ، يكى تخته از آن كشتى بركند و آب به كشتى اندر آمد ، آنجايگه كه خضر نشسته بود با موسى و با يوشع .
خضر كشتيبان را گفت : اين كشتى سوراخ شده است و آب همى بر آيد ، آن را نيكو همى كنيد . ايشان آلت درودگرى بياوردند و آن تخته را بر دوختند و نيكو بكردند و آب باز ايستاد و ليكن كشتى معيوب شد و همه غمگين شدند . موسى گفت : * ( أَ خَرَقْتَها لِتُغْرِقَ أَهْلَها لَقَدْ جِئْتَ شَيْئاً إِمْراً 18 : 71 ) * . گفتا : چرا [ سوراخ ] كردى تا همه غرق شويم ، چيزى بزرگ آوردى ؟ خضر گفت : * ( أَ لَمْ أَقُلْ لَكَ إِنَّكَ لَنْ تَسْتَطِيعَ مَعِيَ صَبْراً 18 : 75 ) * . نگفتم ترا كه تو با من صبر نتوانى كردن ؟ موسى آن شرط فراموش كرده بود ، گفت : * ( لا تُؤاخِذْنِي بِما نَسِيتُ وَلا تُرْهِقْنِي من أَمْرِي عُسْراً 18 : 73 ) * . مرا به فراموشى مگير و كار بر من دشخوار مكن .
خضر خاموش شد . چون يك ساعت ببود ، مرغى از مرغان دريا چندانكه بنجشكى ، بر پهلوى كشتى پريد و منقار فرو كرد و به قدر خويشتن و منقارش آب بر گرفت و بر ستون كشتى نشست و بانگى بكرد به آوازى خوش . خضر موسى را

346

نام کتاب : تاريخ الطبرى ( تاريخنامه طبرى ) ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري    جلد : 1  صفحه : 346
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست