responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تاريخ الطبرى ( تاريخنامه طبرى ) ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري    جلد : 1  صفحه : 323


بندند آنچه اندر وى نبشته است از دين و شريعت و پند و موعظت . پس چون مناجات تمام شد و تورات بيافت ، از خداى عزّ و جلّ سؤالى كرد و گفت : * ( رَبِّ أَرِنِي أَنْظُرْ إِلَيْكَ 7 : 143 ) * . گفتا : يا ربّ ! بر من فضل كردى و سخن خويش مرا بشنوانيدى ، هم به فضل خويش مرا ديدار بنماى كه قوم از من در مىخواهند . خطاب آمد و گفت : * ( لَنْ تَرانِي 7 : 143 ) * . و لن در لغت عرب قطع باشد . گفت : يا موسى ! تو مرا نتوانى ديدن در دنيا .
پس گفت : بنگر بدين كوه . * ( وَلكِنِ انْظُرْ إِلَى الْجَبَلِ فَإِنِ اسْتَقَرَّ مَكانَه فَسَوْفَ تَرانِي 7 : 143 ) * .
خداى عزّ و جلّ خواست كه موسى را برهانى بنمايد ، گفتا : بدين كوه بنگر كه اين كوه از تو و قوم تو قوىتر است . و پيش موسى اندر كوهى بود سخت بزرگ و با عظمت و سختتر از كوهها . گفت : بدين كوه نگر ، اگر او بماند با آنچه از هيبت امر من ببيند و بتواند ديدن ، تو نيز توانى ديدن ، و اگر اين كوه قوى و سنگ سخت نتواند ديدن ، و هيبت امر و عظمت مرا طاقت ندارد ، تو نيز مرا نتوانى ديدن . * ( فَلَمَّا تَجَلَّى رَبُّه لِلْجَبَلِ جَعَلَه دَكًّا 7 : 143 ) * . خداى تعالى به عظمت و بزرگوارى خويش امرى كرد بر آن كوه ، آن كوه از هيبت و امر خداى تعالى پاره پاره گشت . و به اخبار تفسير اندر ايدون است كه آن كوه به شش پاره شد و از زمين شام به زمين حجاز افتاد . از آن كوهها يكى را نام ثبير و ديگر عاثور و سديگر حرا . و سه پاره از او به مدينه افتاد : يكى كوه احد و ديگر رضوى و سديگر ورقان . * ( وَخَرَّ مُوسى صَعِقاً 7 : 143 ) * . موسى بيفتاد و بيهوش شد .
و موسى نه آن ديد كه كوه ديد ، بلكه كوه را ديد . اگر موسى آن ديدى كه كوه ديد ، از كوه بتر شدى ، و اين معنى بر گوينده خطاست .
و محمّد بن جرير را در اين معنى نكته‌اى است ، و اين گفتهء نويسندهء اين نسخه بوده است كه اين نسخه را از او نبشتيم . و در حقّ موسى اين اعتقاد داشتن كه قوّت كوه بيشتر از قوّت موسى بود ، خطا بود . و نيز موسى پيغمبرى بزرگ بوده است ، روا نباشد كه سؤال محال كند . و پيش از اين گفتيم نه كلام كتاب است ، آن متكلَّمان مىگويند . * ( فَلَمَّا أَفاقَ قال سُبْحانَكَ تُبْتُ إِلَيْكَ وَأَنَا أَوَّلُ الْمُؤْمِنِينَ 7 : 143 ) * . چون به هوش باز آمد ، گفت : پاكا خدايا ! توبه كردم از اين سخن كه گفتم و من از جملهء مؤمنانم .
پس موسى توبه از آن كرد كه اين سؤال كه او كرده بود ، تا ما بيقين بدانيم كه چشم و

323

نام کتاب : تاريخ الطبرى ( تاريخنامه طبرى ) ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري    جلد : 1  صفحه : 323
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست