* ( الْبَحْرَ رَهْواً إِنَّهُمْ جُنْدٌ مُغْرَقُونَ 44 : 24 ) * . يعنى صفا ، يا موسى همچنانكه يافتى دست بازدار [ b 60 ] كه من ايشان را غرقه خواهم كردن . و خداى عزّ و جلّ خواست تا سپاه فرعون تمام به دريا اندر آيد .
پس چون سپاه همه اندر آمد ، فرعون بدان لب دريا رسيده بود . اسب به لب دريا افگند و خواست كه بيرون آيد ، جبرئيل عليه السّلام به لب دريا ايستاده بود ، تپانچه‌اى به روى فرعون زد و از پشت اسبش بگردانيد و به دريا افگند ، و خداى عزّ و جلّ دريا را فرمان داد تا آب خويشتن را فرود افگند بر آن همه خلق و غرقه كردشان . چون آب به فرعون رسيد و دانست كه هلاك خواهد شدن ، بانگ كرد از ميانهء آب كه گرويدم بدان خداى كه بنى اسرائيل به دو گرويدند و جز او خداى نيست و مسلمان شدم ، چنان كه خداى گفت : * ( قال آمَنْتُ أَنَّه لا إِله إِلَّا الَّذِي آمَنَتْ به بَنُوا إِسْرائِيلَ وَأَنَا من الْمُسْلِمِينَ 10 : 90 ) * . جبريل ترسيد كه اگر فرعون اين سخن كه گفت ديگر بار بگويد ، رحمت خداى دريابدش و خداى او را عفو كند و توبهء او بپذيرد ، پر به قعر دريا فرو كرد و از گل دريا پاره‌اى بر كشيد و به دهن فرعون اندر آگند تا نيز سخن نتوانست گفتن و آب غرقه كردش .
پس خداى عزّ و جلّ پيغمبر ما را گفت به قرآن اندر : * ( آلآنَ وَقَدْ عَصَيْتَ قَبْلُ وَكُنْتَ من الْمُفْسِدِينَ 10 : 91 ) * . گفت : فرعون آن سخن از ايمان نگفت به جاى مرگ اندر و به وقت هلاك ، من ايدون خبر دادم او را كه اكنون گرويدى به جاى مرگ و به وقت هلاك ؟ ! و پيش از اين عاصى بودى و بر زمين فساد كردى و دعوى خدايى كردى .
و به اخبار تفسير اندر روايت كنند بيرون از اين كتاب كه جبريل چون اين آيت بر پيغمبر عليه السّلام خواند ، چنين گفت : يا محمّد ! بدين قرآن اندر كه از خداى عزّ و جلّ به تو آوردم مرا چندان شادى نيست كه بدين دو آيت : يكى آنكه گفت : * ( آلآنَ وَقَدْ عَصَيْتَ قَبْلُ وَكُنْتَ من الْمُفْسِدِينَ 10 : 91 ) * . و يكى آنكه گفت : * ( رَأَوْا بَأْسَنا قالُوا آمَنَّا بِاللَّه وَحْدَه وَكَفَرْنا بِما كُنَّا به مُشْرِكِينَ 40 : 84 ) * . گفتا : اى جبريل چرا گفتى ؟ گفتا : كه من بر زمين دو تن را دشمن داشتم : يكى ابليس كه به خداى عاصى شد و آدم را سجود نكرد و ديگر فرعون را كه خداى را منكر بود و خلق را به خويشتن خواند و گفت : من

312