responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تاريخ الطبرى ( تاريخنامه طبرى ) ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري    جلد : 1  صفحه : 242


بنزديك ايّوب آمد و آنچه ابليس وى را گفته بود پيش او بگفت . ايّوب گفت : نه ترا گفتم كه با وى سخن مگوى ؟ ! اگر ديگر باره با وى سخن گويى من ترا بزنم . و چون روزگارى چند بر آمد ، ابليس ديگر باره بر صورت فريشته‌اى بيامد و گفت : نديدى كه خداى عزّ و جلّ ايّوب را چندين نعمت داده بود از زن و فرزند و خواسته ، آن همه را از او باز ستد و او را به دوزخ خواهد كردن . تو بارى خويشتن را از وى جدا كن تا ترا به دوزخ نكند و اين بلا بر تو نيايد چنان كه بر وى آمد . آن زن چون آن بديد كه او چه گفت ، رحمت آمدش بر ايّوب ، و ابليس اندر گذشت . و رحمه بنزديك ايّوب آمد و او را اين سخن بگفت . ايّوب را دل تنگ شد و سوگند خورد به خداى عزّ و جلّ كه اگر من از اين بلا برهم و درست شوم ترا صد چوب بزنم .
پس روزگار برآمد و اين زن همچنان او را خدمت همى كرد ، و آن سه تن كه در آن ديه بر ايّوب گرويده بودند ، يكى را نام بلده و يكى نفر و سديگر ماترا ، ايشان [ هر سه ] بيامدند تا ايّوب را ببينند از پس هفت سال ، و او را ديدند با آن سختى و بلا و عذاب ، گفتند : همانا خداى تعالى او را به لعنت كرده است و نامش از پيغامبرى ببرده .
و ايّوب آن سخن ايشان بشنيد . چون ايشان برفتند ، دلش تنگ شد و سخت آمدش و با خداى مناجات كرد و بناليد و گفت : اى خداوند و پروردگار ! در اين سختى و بلا مرا فرياد رس كه جز تو رحمت كننده و آمرزنده نيست . چنان كه خداى گفت : * ( وَاذْكُرْ عَبْدَنا 38 : 41 ) * ، * ( أَيُّوبَ إِذْ نادى رَبَّه أَنِّي مَسَّنِيَ الضُّرُّ . وَأَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ ، فَاسْتَجَبْنا لَه فَكَشَفْنا ما به من ضُرٍّ 21 : 83 - 84 ) * . خداى عزّ و جلّ دعاى او را اجابت كرد و آن بلا و سختى را از وى برداشت . و ديگر جاى گفت خداى تعالى : * ( وَاذْكُرْ عَبْدَنا أَيُّوبَ إِذْ نادى رَبَّه أَنِّي مَسَّنِيَ الشَّيْطانُ بِنُصْبٍ وَعَذابٍ 38 : 41 ) * . خداى عزّ و جلّ به دو وحى كرد و گفت : يا ايّوب ! وقت فرياد رسيدن آمد . * ( ارْكُضْ بِرِجْلِكَ هذا مُغْتَسَلٌ بارِدٌ وَشَرابٌ 38 : 42 ) * . پاى بجنبان بر زمين .
ايّوب پاى بجنبانيد ، از زير پاى وى بر آن خاكدان چشمه‌اى آب بر آمد خوشتر از همه آبى كه در روى زمين بود ، و آن آب بر جوشيد و آبى پاك پديد آمد ، و خداى عزّ و جلّ فرمود كه خويشتن را بدان آب بشوى ، و ايّوب را قوّت نبود كه اندام را

242

نام کتاب : تاريخ الطبرى ( تاريخنامه طبرى ) ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري    جلد : 1  صفحه : 242
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست