نام کتاب : تاريخ الطبرى ( تاريخنامه طبرى ) ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري جلد : 1 صفحه : 232
غايب گرديد يكى از شما كم آيد ، آن بار شديد و شمعون از شما كم آمد ، گفتيد او را گروگان گرفتند ، و اين بار همى گوييد كه ابن يامين دزدى كرد و يهودا با او بنشست . * ( بَلْ سَوَّلَتْ لَكُمْ أَنْفُسُكُمْ أَمْراً فَصَبْرٌ جَمِيلٌ 12 : 83 ) * . يعنى بل ريبت لكم . اين كارى است كه يك بار ديگر نهادهايد . * ( فَصَبْرٌ جَمِيلٌ عَسَى الله أَنْ يَأْتِيَنِي بِهِمْ جَمِيعاً إِنَّه هُوَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ 12 : 83 ) * . شكيبايى كنم نيكو مگر خداى عزّ و جلّ فرزندان مرا باز دهد كه او است آمرزنده و رحمت كننده . * ( وَتَوَلَّى عَنْهُمْ وَقال يا أَسَفى عَلى يُوسُفَ وَابْيَضَّتْ عَيْناه من الْحُزْنِ فَهُوَ كَظِيمٌ . قالُوا تَاللَّه تَفْتَؤُا تَذْكُرُ يُوسُفَ حَتَّى تَكُونَ حَرَضاً أَوْ تَكُونَ من الْهالِكِينَ 12 : 84 - 85 ) * . يعقوب همى گريست و يوسف را همى ياد كرد ، و چندانكه بگريست چشمهايش سپيد شد . گفتند : يوسف را چندان ياد كنى پير شدى و ضعيف گشتى ، و همچنين خواهى كردن تا هلاك شوى . چنان كه خداى گفت : * ( إِنَّما أَشْكُوا بَثِّي وَحُزْنِي إِلَى الله وَأَعْلَمُ من الله ما لا تَعْلَمُونَ 12 : 86 ) * . من غم خويش نه با شما همى گويم و من آن دانم از غيب كه شما ندانيد . و يعقوب دانست كه آن خواب او راست گردد . و ايدون گويند كه يعقوب ملك الموت را به خواب ديد و او را گفت : جان يوسف من بستدى ؟ گفت : هنوز نه . يعقوب دانست كه يوسف زنده است . پس گفتا : * ( يا بَنِيَّ اذْهَبُوا فَتَحَسَّسُوا من يُوسُفَ وَأَخِيه 12 : 87 ) * . اى پسران ! به مصر شويد و خبر يوسف و برادرش بجوييد . * ( وَلا تَيْأَسُوا من رَوْحِ الله إِنَّه لا يَيْأَسُ من رَوْحِ الله 12 : 87 ) * . از خداى تعالى نوميد مشويد و از رحمت او طمع مبريد . پس ايشان برفتند و لختى از اين درم نفايه گرد كردند و لختى پشم گوسفند و روغن ، و سوى يوسف رفتند و گفتند ، چنان كه خداى گفت : * ( فَلَمَّا دَخَلُوا عَلَيْه قالُوا يا أَيُّهَا الْعَزِيزُ مَسَّنا وَأَهْلَنَا الضُّرُّ وَجِئْنا بِبِضاعَةٍ مُزْجاةٍ 12 : 88 ) * . الضرّ يعنى الجوع . گفتند : اى بزرگوار عزيز ! ما را و اهل ما را گرسنگى تباه كرد . * ( وَجِئْنا بِبِضاعَةٍ مُزْجاةٍ 12 : 88 ) * . اىْ قَليلَةٍ ناقِصَةٍ . و ما بضاعتى آورديم اندك . * ( فَأَوْفِ لَنَا الْكَيْلَ وَتَصَدَّقْ عَلَيْنا إِنَّ الله يَجْزِي الْمُتَصَدِّقِينَ 12 : 88 ) * . ما را از اين گندم صدقه كن و بده چنان كه ما را بخشى ، كه خداى صدقه مر صدقه دهنده را ضايع نكند . يوسف چون از برادران اين بشنيد كه گرسنگى مر پدرش را تباه كرد ، نيز صبرش
232
نام کتاب : تاريخ الطبرى ( تاريخنامه طبرى ) ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري جلد : 1 صفحه : 232