نام کتاب : تاريخ الطبرى ( تاريخنامه طبرى ) ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري جلد : 1 صفحه : 231
آن كس دست بر من نهاده است و اين خشم من كم شد . پس بيرون آمد و برادران را حكايت كرد و ايشان نوميد شدند از وى . و ايدون روايت كنند كه چون برادر را نزد خويشتن باز داشت و آن صاع كه از بار وى بيرون آورد ، يوسف پيش آن برادران دست بر آن صاع زد ، از آن بانگى آمد . يوسف گوش بر آن بنهاد ، ايشان را گفت : اين صاع من همى گويد كه شما دوازده برادر بوديد ، يكى را بفروختيد . ابن يامين چون اين بشنيد ، زمين بوسه داد و گفت : اى ملك ! از وى بپرس كه آن برادر من زنده است يا نه ؟ يوسف دست بر صاع زد و گفتا : همى گويد كه زنده است و تو او را بينى . گفتا : يك ره بپرس از صاع كه صاع را كه دزديده بود ؟ يوسف دست بر صاع زد و گفت : صاع من خشم آلود شده است و مىگويد مرا چه پرسيد ، و ديديد كه مرا از بارگه بيرون آوردند . پس خداى عزّ و جلّ [ a 44 ] گفت : * ( فَلَمَّا اسْتَيْأَسُوا مِنْه خَلَصُوا نَجِيًّا 12 : 80 ) * . چون برادران يوسف نوميد شدند ، تدبير كردند كه چگونه كنيم و بنزديك پدر چگونه باز شويم . * ( قال كَبِيرُهُمْ أَ لَمْ تَعْلَمُوا أَنَّ أَباكُمْ قَدْ أَخَذَ عَلَيْكُمْ مَوْثِقاً من الله 12 : 80 ) * . مهترشان روبيل بود ، و گروهى گويند مهترشان يهودا بود و ليكن به علم مهتر بود ، گفت : ندانيد كه پدر با شما چه گفته است و چه عهد كرده است بر شما كه اگر شما اين پسر را باز نياريد شما همه هلاك شويد ؟ ! * ( وَمن قَبْلُ ما فَرَّطْتُمْ في يُوسُفَ فَلَنْ أَبْرَحَ الأَرْضَ حَتَّى يَأْذَنَ لِي أَبِي أَوْ يَحْكُمَ الله لِي وَهُوَ خَيْرُ الْحاكِمِينَ 12 : 80 ) * . من از اينجاى نجنبم تا فرمان پدر مرا آيد كه چه بايد كردن ، و يا ايدر مرگ آيد تا عتاب پدر نبينم . پس ايشان را گفت : * ( ارْجِعُوا إِلى أَبِيكُمْ فَقُولُوا يا أَبانا إِنَّ ابْنَكَ سَرَقَ 12 : 81 ) * . باز گرديد سوى پدر و بگوييد پسر تو دزدى كرد ، و ما از تو پذيرفته بوديم كه او را نگاه داريم از گرگ و نخچير ، و ندانستيم كه او دزدى كند . * ( وَما شَهِدْنا إِلَّا بِما عَلِمْنا وَما كُنَّا لِلْغَيْبِ حافِظِينَ . وَسْئَلِ الْقَرْيَةَ الَّتِي كُنَّا فِيها وَالْعِيرَ الَّتِي أَقْبَلْنا فِيها 12 : 81 - 82 ) * . و اگر استوار ندارى بپرس از كاروان و مردمان اين شهر كه به تو بگرويدهاند تا ترا بگويند كه اين صاع از بار كه بيرون آوردند . * ( وَإِنَّا لَصادِقُونَ 12 : 82 ) * . و ما همى راست گوييم . يعقوب ايشان را تهمت كرد و گفت : هر بارى كه شما به مصر شويد يا از پيش من
231
نام کتاب : تاريخ الطبرى ( تاريخنامه طبرى ) ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري جلد : 1 صفحه : 231