responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تاريخ الطبرى ( تاريخنامه طبرى ) ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري    جلد : 1  صفحه : 221


دارى ؟ جبريل گفت : يعقوب مدام در ذكر تو است و خداى تعالى او را صبرى نيكو داده است ، اگر چه پيوسته به دل و جان در ياد تو است و اندوهگن مانده است ، و او را چندان اندوه است بر تو كه صد ره از آنكه پسران ايشان غايب بودند ، و چشمش سپيد گشت از اندوه تو ، چنان كه خداى تعالى گفت : * ( وَابْيَضَّتْ عَيْناه من الْحُزْنِ فَهُوَ كَظِيمٌ 12 : 84 ) * . يوسف جبريل را گفت : خداى او را چه مزد داده است ؟ گفتا : مزد صد شهيد كه چون هابيل بود پسر آدم ، و از هر قطرهء سرشك او درختى بر آورده است و آن را شجر الكظيم نام كرده ، و بار آن درختان زر و مرجان بود . ترا بشارت باد اى صديق از خداى عزّ و جلّ .
يوسف عليه السّلام باز به روى اندر افتاد و دعا و تضرّع كرد و گوش به خلاص و فرج داشت تا خداى تعالى آن را كى تمام كند ، و پيغمبر عليه السّلام چنين گفت : * ( رَحِمَ الله اخى يُوسُف : ) * كه اگر او شرابدار را نگفتى مرا ياد كن پيش ملك ، * ( اذْكُرْنِي عِنْدَ رَبِّكَ 12 : 42 ) * ، در زندان چندان نماندى . يعنى آن كه از وى درخواست از خداى درخواستى در وقت او را برهانيدى . پس چون غلام شرابدار پيش يوسف رفت و او را بخواند ، يوسف از زندان بيرون نيامد ، او را گفت : برو پيش ملك و او را بگوى تا آن زنان كه در مهمانى زليخا بودند و دستها ببريده ، بخواند و بپرسد گناه من ، چنان كه خداى گفت : * ( فَلَمَّا جاءَه الرَّسُولُ قال ارْجِعْ إِلى رَبِّكَ فَسْئَلْه ما بالُ النِّسْوَةِ اللَّاتِي قَطَّعْنَ أَيْدِيَهُنَّ 12 : 50 ) * . ملك را بگوى تا آن زنانى كه دستها ببريدند بخواند تا بگويند كه گناه كه را بوده است . و در آن حال صبر و آهستگى نمود و بر كرم حقّ تعالى اعتماد كرد و به گفتار رسول از زندان بيرون نيامد ، و با خود بينديشيد كه اين ملكى بزرگ است ، و مرا به سوى او به علم و حكمت صفت كردند و مرا همى بخواند از بهر اين ، و چاره نيست تا به سر جريدهء زندان اندر بنگرند و نام زندانيان و گناهان ايشان بدانند ، و چون بخوانند كه مرا به تهمت زنان باز داشته‌اند ، و تهمت زنان [ سخت است و ] سخنى است كه بر جوانان و نيكو رويان استوار دارند ، و او را به دل آيد كه من مردى بودم رهى ، پس آهنگ زن او كردم و خيانت كردم و مرا از بهر آن تهمت را به زندان باز [ a 42 ] داشت ، آنگه مرا بنزديك آن ملك چه مقدار بود ؟ ! خواست كه نخست

221

نام کتاب : تاريخ الطبرى ( تاريخنامه طبرى ) ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري    جلد : 1  صفحه : 221
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست