responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تاريخ الطبرى ( تاريخنامه طبرى ) ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري    جلد : 1  صفحه : 211


رسول خبر آن زهر او را بگفت . زن گفت : اين از دو تن يكى تواند كردن : يا شرابدار يا خوانسالار كه به طعام اندر زهر كنند و بدهند .
رسول بر شرابدار عرضه كرد ، نپذيرفت ، و بر خوانسالار عرضه كرد ، او بپذيرفت .
رسول او را زر داد بسيار و وعده كرد كه اين كار بكند ، ملك روم بيايد و مصر بگيرد و او را خليفهء خويش كند بر همه مصر . و رسول آن زن را گفت كه كار تمام كردم ، يك تن از ايشان هر دو بپذيرفتند . و رسول به روم بازگشت . اين گنده پير برخاست و پيش ملك آمد و خلوت خواست ، و او را از آن راز آگاه كرد و بگفت كه از هر دو تن ، يكى زهر گرفته است ، يا شرابدار يا خوانسالار . ملك بفرمود تا هر دو را باز داشتند تا كار ايشان پيدا شود ، كه درست ندانست كه اين زهر كه ستد . چون ايشان را به زندان آوردند ، يوسف را بديدند .
و روزگارى چند برآمد و يوسف به زندان اندر نيكويى همى كرد با زندانيان .
ايشان از زندانبان باز پرسيدند كه اين غلام كيست و به چه تهمت باز داشته‌اند ؟ گفتا :
اين غلام خزينه دار است ، عزيز مصر ، به تهمت زنان باز داشته‌اند . ايشان گفتند با يك ديگر ما اين غلام را بيازماييم كه او از علم خواب خبر دارد يا نه . خوابى بنهيم ناديده و از وى پرسيم تا چه گويد . و نام خوانسالار مخلب بود و نام شرابدار سوش .
شرابدار نخست ابتدا كرد و گفت : * ( إِنِّي أَرانِي أَعْصِرُ خَمْراً 12 : 36 ) * . شرابدار گفت : من به خواب ديدم كه همى انگور فشاردم و شيره كردم . ديگرى گفت : * ( وَقال الآخَرُ إِنِّي أَرانِي أَحْمِلُ فَوْقَ رَأْسِي خُبْزاً تَأْكُلُ الطَّيْرُ مِنْه 12 : 36 ) * . خوانسالار گفت : من ايدون ديدم كه يك طبق نان بر سر نهادم و مرغان هوا آن را مىخوردند . و هر كسى از پيشهء خويش نهادند و كار خويش گفتند . * ( نَبِّئْنا بِتَأْوِيلِه 12 : 36 ) * . گفتند : ما را تأويل اين خواب بگوى . * ( إِنَّا نَراكَ من الْمُحْسِنِينَ 12 : 36 ) * . كه ترا از نيكوكاران مىبينيم و با زندانيان خوابها مىگزارى .
يوسف دانست كه اين يك تن را تأويل خواب چيست ، نخواست كه او را غمگين كند با غم زندان ، و ايشان هر دو بتپرست بودند . پس يوسف از خواب گزاردن دست باز داشت و به ديگر حديث مشغول شد و ايشان را به خداى خواند . و هر كسى كه خواب داند گزاردن و استاد بود ، چون كسى از وى خوابى پرسد ، اگر خواب

211

نام کتاب : تاريخ الطبرى ( تاريخنامه طبرى ) ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري    جلد : 1  صفحه : 211
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست