responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تاريخ الطبرى ( تاريخنامه طبرى ) ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري    جلد : 1  صفحه : 163


مؤمن نبود بدان همه خلق اندر مگر اهل بيت لوط ، از دختران و فرزندانش .
پس جبريل و ميكايل و اسرافيل از بر ابراهيم برفتند تا به شهر لوط شدند . چون به كرانهء شهر رسيدند هم بدان صورت ، دختر لوط را بديدند . دانستند كه دختر لوط است و ليكن از او بپرسيدند كه لوط را خانه كدام است ؟ گفت : شما كه‌ايد و از لوط چه مىخواهيد ؟ گفتند : ما غريبانيم به مهمان لوط آمده‌ايم . گفت : بياييد تا من شما را به خانهء لوط برم . و دختر برفت و ايشان از پس او همى رفتند . چون به خانه اندر شد ، گفتا : ما را مهمانان آمدند كه اندر جهان از ايشان نيكوروىتر نبود . چون اندر آمدند ، بر لوط سلام كردند . لوط چون ايشان را بديد اندوه آمدش و دلش تنگ شد از بهر آنكه بس نيكو روى بودند . گفتا : اكنون اين قوم بيايند و با ايشان رسوايى كنند و مرا از بهر ايشان فضيحت كنند ، چنان كه خداى عزّ و جلّ از وى باز گفت : * ( وَلَمَّا جاءَتْ رُسُلُنا لُوطاً سِيءَ بِهِمْ وَضاقَ بِهِمْ ذَرْعاً وَقال هذا يَوْمٌ عَصِيبٌ 11 : 77 ) * . گفت : امروز روزى دشخوار است مرا كه اين مهمانان ببايد داشتن تا قوم من ايشان را نبينند . پس ايشان را به خانه اندر پنهان كرد .
و زن لوط برفت و قوم را آگاه كرد ، گفت : لوط را مهمانان آمده‌اند كه از ايشان نيكوروىتر نباشند . ايشان ده تن را سوى لوط فرستادند و گفتند لوط را بگوييد كه نگفتيم ترا كه كس را مهمان مكن ؟ چون بگفتند لوط را ، اندران ميان بيچاره شد و ايدون گفت : * ( يا قَوْمِ هؤُلاءِ بَناتِي هُنَّ أَطْهَرُ لَكُمْ فَاتَّقُوا الله وَلا تُخْزُونِ في ضَيْفِي أَ لَيْسَ مِنْكُمْ رَجُلٌ رَشِيدٌ 11 : 78 ) * . گفت : اينك دختران خويش به زنى به شما دهم هر كه از شما بخواهند ، از خداى بترسيد و رسوايى مكنيد از بهر آن مهمانان . رسولان باز شدند و پيغام ببردند . ايشان همان رسولان باز فرستادند ، گفتند بگوييد : * ( لَقَدْ عَلِمْتَ ما لَنا في بَناتِكَ من حَقٍّ وَإِنَّكَ لَتَعْلَمُ ما نُرِيدُ 11 : 79 ) * . تو دانى كه ما با دختران تو رغبتى نداريم و مىدانى كه چه مىخواهيم . و رسولان را گفتند : اگر مهما [ نا ] ن را از خانه بيرون كند و اگر [ نه ] دستشان بگيريد و از خانه بيرون آريدشان .
رسولان باز آمدند و پيغام بدادند و گفتند : ما اين مهمانان از خانه بيرون بريم .
لوط گفت : * ( لَوْ أَنَّ لِي بِكُمْ قُوَّةً أَوْ آوِي إِلى رُكْنٍ شَدِيدٍ 11 : 80 ) * . گفت : اگر مرا با شما نيرو

163

نام کتاب : تاريخ الطبرى ( تاريخنامه طبرى ) ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري    جلد : 1  صفحه : 163
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست