responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تاريخ الطبرى ( تاريخنامه طبرى ) ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري    جلد : 1  صفحه : 674


پادشاهى قباد بن فيروز بن يزدجرد پس چون قباد به ملك بنشست سوفراى را خليفت كرد و داد فرمود كردن و گفت : اگر تو با من نبودى پسرت با من بود ، و حقّ وى واجب آمد به خدمت كه مرا كرد اندر اين راه ، و ترا نيز بر من حق واجب است كه پدرم ترا ثقه داشت و ملك به تو سپرد و مرا نيز ، و ديگر آنكه خون پدرم طلب كردى و آن خواسته ها باز ستدى ، و همه كار خويش بيرون از پرده به دو سپرد . و سوفراى كار همى كرد و همى راند و شهرها بنا كرد . شهرى بنا كرد نام وى ارگان به حدود پارس و اهواز . و هيچكس چندان بنا نكرد كه وى كرد . و هم به پارس شهرى بنا كرد نام وى كازرون ، و حلوان نيز او كرد ، و ديگرى بنا كرد به حدود ختلان ، قباديان نام كرد ، و امروز قواديان خوانند ، و ترمد نيز او كرد و شهرى است اندر تسمية البلدان است كه به زم شهرى بنا كرد آن را زم خوانند ، و آن را قباد باد بايد خواندن بر لب جيحون .
پس چون از ملك قباد پنج سال گذشت ، سوفراى همان كار همى داشت و مردمان و سپاه بر وى گرد آمده بودند و هيچ كار از مملكت به دست قباد نمانده بود ، و سوفراى خود هيچ كار به وى دست باز نداشته بود قباد آن ذلّ بر نتوانست داشتن و او را نتوانست بند كردن كه همه سپاه سوفراى داشت . پس قباد حيلت كرد ، و مردى بود او را شاپور خواندندى ، سپهبدى بود به دهى نام وى مهران ، قباد شاپور را بخواند ، و سپهبد سپاهسالار باشد به زبان پارسيان . پس اين شاپور با همه سپاه خويش از

674

نام کتاب : تاريخ الطبرى ( تاريخنامه طبرى ) ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري    جلد : 1  صفحه : 674
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست