نام کتاب : تاريخ الطبرى ( تاريخنامه طبرى ) ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري جلد : 1 صفحه : 675
حدّ رى بيامد و قباد او را گرامى كرد و با وى خلوت كرد و از سوفراى بناليد . اسپهبد گفت : من ملك را از وى برهانم . پس چون ديگر روز ببود ، سوفراى پيش قباد اندر ايستاده بود . سپهبد اندر آمد و بيستاد و حديث كرد . سپهبد با سوفراى حديث درشت كرد . سوفراى جواب باز داد . اسپهبد خشم گرفت و او را دشنام داد . سوفراى با وى جنگ كرد و قباد خاموش همى بود . سپهبد كمر بگشاد و به گردن سوفراى اندر افگند و از پيش قباد بيرون برد و به زندان اندر كرد . سوفراى مردى پير بود و سپهبد جوان بود ، سوفراى بر نيامد و ديگر روز او را بكشت . قباد از سوفرا برست و كار ملك و تدبير پادشاهى خود بگرفت و داد بگسترد ، و گويند زرمهر را نيز بكشت و ليكن درست نيست . سپهبد كار همى راند ، و او را مهران نيز خواندندى ، و ليكن مهران نام آن ده بود . و قباد صد هزار مرد را گرد كرد و سوى ملك خزران شد ، سپهبد را سپاهسالار كرد و حرب كرد و ظفر يافت و غارت و كشتن كرد و باز آمد و غنيمت بسيار آورد ، و به حدّ ارمينيه شهرى بنا كرد نام آن آمد ، و به جاى خويش باز رفت و به عدل كردن بنشست . و ده پسر آمدش ، و از همه نوشروان را گرامىتر داشت ، و او بخردتر آمد و با كفايتتر و اديبتر .
675
نام کتاب : تاريخ الطبرى ( تاريخنامه طبرى ) ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري جلد : 1 صفحه : 675