responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تاريخ الطبرى ( تاريخنامه طبرى ) ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري    جلد : 1  صفحه : 652


خبر شدن بهرام به ملك هندوستان پس چون بهرام ، مهرنرسى بن نزار بن وج زاد بن كوهيار بن سيسار بن ده كى بن اشك بن دارا بن دارا بن بهمن بن اسفنديار بن گشتاسب به لهراسب را وزير كرد ، و او را بر كار و كدخدايى خويش بگماشت و خود برفت چنان كه هيچكس او را نشناخت ، و به هندوستان اندر شد و به شهر ملك شد و آنجا فرود آمد ، و هر روزى به صيد شدى ، و از سوارى كه بود همه تنها رفتى و گور گرفتى اندر بيابان به تير ، و مردمان او را نشناختند و همى ديدند آن سوارى و مردى او ، عجب داشتند . و خبر او به ملك برداشتند كه يكى سوار آمده است از زمين عجم با روى نيكو و قد و بالاى خوب و نيكى تير انداختن و مردى و مبارزت و به قوّت كه هرگز چون او نديدم ، زيرا كه هندوان [ a 118 ] تير انداختن ندانند و حرب به شمشير كنند ، پياده حرب كنند . از وى عجب داشتند .
بهرام يك سال آنجا بماند ، ملك را نديد . خبر افتاد به شهر اندر كه اندر مرغزار يكى پيل است ، و آنجا پيلان ناآموخته بسيار باشند همه آنجا زايند پيلان ، و اين پيل بزرگتر از همه پيلان بود ، و هر روزى به راه آمدى و هر كه را يافتى بكشتى تا آن راه گذر مردمان تباه شد و بريده آمد و خلقى بسيار كشته شد . و ملك سپاه فرستاد بر وى هيچ سود نداشت و هيچ حيلت نتوانست كردن . [ بهرام گفت يك تن بياييد تا من تنها به حرب آن پيل شوم . ] پس چون خبر [ به ملك ] برداشتند كه اين سوار عجمى به

652

نام کتاب : تاريخ الطبرى ( تاريخنامه طبرى ) ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري    جلد : 1  صفحه : 652
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست