responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تاريخ الطبرى ( تاريخنامه طبرى ) ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري    جلد : 1  صفحه : 641


صفت شكار كردن بهرام گور پس يك روز بهرام گور با سپاه عرب و با منذر به صيد شده بود ، از دور گورى ديد بدان بيابان اندر همى دويد . بهرام آهنگ او كرد ، و منذر با همه سپاه از پس وى بشدند . و بهرام كمان به زه داشت ، تيرى به دو بر نهاد . چون اندر گور رسيد ، شيرى ديد خويشتن بر پشت گور افگنده و گردن گور را به دندان گرفته و او را همى بخواست شكستن . بهرام تير گشاده كرد و بزد . بر پشت شير اندر شد و به شكم شير بيرون آمد و به پشت گور شد و به شكم بيرون شد و به زمين اندر نشست تا نيمه و ساعتى نيك همى لرزيد ، و گور و شير هر دو بيفتادند و بمردند ، و منذر با آن خلق متحيّر بماندند ، و بهرام بفرمود تا آن گور و شير و تير و زمين صورت كردند بر ديوار آن خورنق و به مجلس گاه بهرام ، و تا امروز بهرام را از آن روز باز بهرام گور نام كردند .
و چون دانست بهرام كه به بلاغت مردان رسيد و به همه ادبها و سوارى تمام شد ، منذر را گفت : مرا چاره نيست از طلب كردن ملك و سوى پدر شدن و يك چندى به خدمت وى بودن تا وى زنده است ، تا ملك از پس وى از من نشود . پس منذر وى را جهاز كرد نيكو و سوى پدر باز فرستاد . چون بهرام سوى يزدجرد آمد ، از بدخويى كه پدرش را بود ، بهرام را چنان نداشت كه بايست . بهرام يك سال به خدمت پدر بود .
دلش تنگ شد . پس قيصر ملك روم [ برادر ] را سوى يزدجرد فرستاد با هديه هاى بسيار تا صلح كند . يزدجرد او را گرامى كرد . چون باز خواست گشتن ، بهرام او را در

641

نام کتاب : تاريخ الطبرى ( تاريخنامه طبرى ) ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري    جلد : 1  صفحه : 641
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست