خبر جرجيس و جرجيس هم به ايّام ملوك طوايف بود از پس عيسى بن مريم ، و پيش از اردشير بابك بود . و اين جرجيس مردى بود مسلمان و پارسا ، هم بر دين عيسى ، و از اهل فلسطين بود و دين از حواريان عيسى آموخته بود . و جرجيس بازرگانى كردى شهر به شهر به خواستهء خويش . چون سال بر آمدى ، شمار اصل خواستهء خويش بكردى و سودى كه كرده بودى همه به درويشان دادى و باز سرمايه را نگاه داشتى و گفتى : اگر از بهر صدقه نيستى ، من خواسته نخواهمى .
و به زمين موصل ملكى بود نام او داذيانه ، و جبّارى بود ، و ملك موصل و شام بود و بتپرست بود ، و بتى داشت نام او افلون . و همه شهر بتپرست بودند ، و گروهى نيز مسلمان بودند بر دين عيسى ، و مسلمانى پنهان همى داشتند . و اين جرجيس با گروهى بود هم بر دين عيسى . و جرجيس و يارانش غمناك بودند از بهر آنكه مسلمانى پنهان بود ، و طلب كسى همى كردند كه اندر زينهار او بباشند تا كسى مر ايشان را چيزى نگويد . پس جرجيس با يارانش بيامدند سوى داذيانه ، و خبر به دو داشته بودند كه اندر پادشاهى تو كسهااند كه بت همى نپرستند ، و اين داذيانه با همه حشم خويش از شهر بيرون رفته بود و افلون را بيرون برده ، و آتشى بلند بر كرده ، و هر كسى كه اندر شهر آمدى ، آن افلون را سجده بايستى كردن ، و هر كه سجده نكردى ملك او را به آتش انداختى .

593