responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تاريخ الطبرى ( تاريخنامه طبرى ) ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري    جلد : 1  صفحه : 591


قصّهء شمسون عابد و از عجايبها كه به وقت ملوك طوايف بود ، يكى قصّهء شمسون عابد بود . و او پيغامبر نبود و ليكن مسلمان بود و به شهرى بود از روم و خداى را پرستيدى . و مادرش چون به وى بار گرفته بود نذرى كرده بود و او را به خداى سپرده . و خداى عزّ و جلّ او را چندان قوّتى داده بود كه خلق بر وى پيشى نتوانستى كردن ، و اگر او را به چيزى ببستندى ، و اگر چه استوار بستندى ، همه بگسستى ، و هيچ چيز او را نداشتى . و مردمان آن شهر بتپرست بودند . و شمسون را خانه بيرون از شهر بود به يك فرسنگ . و شمسون به شهر اندر آمدى و ايشان را به خداى خواندى و هيچ نگرويدندى و با وى حرب كردندى ، و او تنها بود و سلاح او استخوان زنخدان اشتر بود ، بدان حرب كردى و ايشان را هزيمت كردى و همى كشتى از ايشان بدان زنخدان اشتر .
پس ايشان را از شهر بيرون كرد و سه شبانروز نگذاشت كه به شهر اندر آمدندى ، و بسيار خلق اسير كرد . و خداى عزّ و جلّ او را از آن سولاخ زنخدان اشتر طعام و شراب همى آوردى ، و آن كافران را تشنه و گرسنه همى داشتى ، و از بيم او با شهر نتوانستندى شدن . پس به كار وى اندر ماندند و بيچاره شدند ، و هيچ حيلت ندانستند . و زن شمسون هم از شهر ايشان بود . برفتند و او را خواهش كردند و خواسته پذيرفتند ، و او را رسنى استوار بدادند و گفتند : چون شمسون بخسبد ، او را

591

نام کتاب : تاريخ الطبرى ( تاريخنامه طبرى ) ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري    جلد : 1  صفحه : 591
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست