responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تاريخ الطبرى ( تاريخنامه طبرى ) ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري    جلد : 1  صفحه : 507


خبر مولود يحيى بن زكريّا عليهما السّلام امّا حديث مولود يحيى بن زكريّا و بشارت خداى عزّ و جلّ بيش از ده آيت به قرآن ياد كرده است بر يك جا ، و محمّد بن جرير بدين كتاب نگفته است ، و ليكن ما بگوييم . خداى عزّ و جلّ به سورهء مريم اندر از ابتداى قصّهء زكريّا ياد كرد و گفت :
* ( بِسْمِ الله الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ . كهيعص . ذِكْرُ رَحْمَتِ رَبِّكَ عَبْدَه زَكَرِيَّا . إِذْ نادى رَبَّه نِداءً خَفِيًّا 19 : 0 - 3 ) * . گفت : خداى رحمت كرد بر زكريّا آن وقت كه خداى را بخواند از پنهانى بىآنكه خلق بدانست . و اين دعا خفّى از بهر آن بود كه وى و زن هر دو پير شده بودند ، شرم داشت از خلق كه دعا كند و فرزند خواهد به دعاى آشكارا و دوستان را گويد كه مرا دعا كنيد ، و خداى را بخواند پنهان از خلق . * ( قال رَبِّ إِنِّي وَهَنَ الْعَظْمُ مِنِّي وَاشْتَعَلَ الرَّأْسُ شَيْباً وَلَمْ أَكُنْ بِدُعائِكَ رَبِّ شَقِيًّا 19 : 4 ) * . يا ربّ ! من پير شدم و سپيدى به سر اندر آمد ، و هرگز هيچ دعا كه ترا خواندم نوميد نكردى . * ( وَإِنِّي خِفْتُ الْمَوالِيَ من وَرائِي 19 : 5 ) * . يعنى القرابة . گفت : يا ربّ ! من از قرابت خويش بترسم از پس من . يعنى [ b 94 ] بنى اسرائيل .
زكريّا را خواسته نبود از پس وى [ كه بترسيدى كه ميراث او ببرند ] و ليكن هر پيغمبرى كه بمرد و از پس وى پيغامبرى نماند ، آن قوم وى دين دست باز داشتند و كتاب خداى را عزّ و جلّ ضايع كردند . وى بترسيد كه از پس وى چون پيغمبرى نبود و او را فرزندى نبود ، همچنين ضايع شود و دين و مذهب وى ، از آن گفت : * ( فَهَبْ لِي ) *

507

نام کتاب : تاريخ الطبرى ( تاريخنامه طبرى ) ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري    جلد : 1  صفحه : 507
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست