responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تاريخ الطبرى ( تاريخنامه طبرى ) ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري    جلد : 1  صفحه : 490


خبر سدّ كه اسكندر كرده است وز حديث ذو القرنين گفت : * ( وَيَسْئَلُونَكَ عَنْ ذِي الْقَرْنَيْنِ 18 : 83 ) * . گفت : ترا از ذى القرنين بپرسند ، [ b 91 ] * ( قُلْ سَأَتْلُوا عَلَيْكُمْ مِنْه ذِكْراً 18 : 83 ) * . بگوى كه من خبر وى بر شما خوانم . * ( إِنَّا مَكَّنَّا لَه في الأَرْضِ 18 : 84 ) * . گفتا : او را ملك همه زمين بدادم . * ( وَآتَيْناه من كُلِّ شَيْءٍ سَبَباً 18 : 84 ) * . يعنى كلّ ارض طرقا . گفتا : از هر رويى او را راه دادم بر روى زمين .
* ( فَأَتْبَعَ سَبَباً 18 : 85 ) * . يعنى طرقا . و او بدان راه كه من او را دادم همى شد . * ( حَتَّى إِذا بَلَغَ مَغْرِبَ الشَّمْسِ 18 : 86 ) * . تا به جايى برسيد كه آفتاب فرو شد .
و ذو القرنين نخست به مغرب رسيده بود ، چون روز بازگشت به مشرق رسيد . و از سوى تبّت به مشرق رسيده است و سدّ ياجوج و ماجوج بنا كرده * ( وَجَدَها تَغْرُبُ في عَيْنٍ حَمِئَةٍ 18 : 86 ) * . چون به مغرب برسيد ، آفتاب را ديد كه همى فرو شد به چشمه‌اى گرم . آن چشمه آنجا است كه مغرب است و آفتاب به دو فرو شود . آن چشمه سياه است و جوشان . و به مغرب مردمانى ديد و آبادانى ديد ، ايشان به طاعت وى آمدند و ملك ايشان او را شد . * ( قُلْنا يا ذَا الْقَرْنَيْنِ إِمَّا أَنْ تُعَذِّبَ وَإِمَّا أَنْ تَتَّخِذَ فِيهِمْ حُسْناً 18 : 86 ) * .
گفتا : اى ذو القرنين حكم تو بر خلق روا است ، اگر خواهى بكش و اگر خواهى عفو كن . ذو القرنين نيز گفت : * ( أَمَّا من ظَلَمَ فَسَوْفَ نُعَذِّبُه 18 : 87 ) * . يعنى من كفر . * ( ثُمَّ يُرَدُّ إِلى رَبِّه فَيُعَذِّبُه عَذاباً نُكْراً 18 : 87 ) * . يعنى شديدا . گفت : آنكه كافر است و مسلمان نشود ، او را بكشم . پس چون پيش خداى شود روز رستخيز ، عذاب وى سختتر از كشتن . * ( وَأَمَّا ) *

490

نام کتاب : تاريخ الطبرى ( تاريخنامه طبرى ) ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري    جلد : 1  صفحه : 490
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست