responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تاريخ الطبرى ( تاريخنامه طبرى ) ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري    جلد : 1  صفحه : 430


حديث النّمل با سليمان بن داود عليهما السّلام و اين حديثى نيكو است و اندر او آيات قرآن است و درست . و محمّد بن جرير آن را نگفته بود و دست باز داشته . و دو خبر بزرگ است با حكمتها و آيات قرآن بدليل ، و او هر دو را دست باز داشته است : يكى حديث نمل است و يكى حديث خيل ، و من هر دو را بگويم چنان كه در كتب تفاسير يافته‌ام . امّا حديث النّمل است كه خداى گفت : * ( وَحُشِرَ لِسُلَيْمانَ جُنُودُه من الْجِنِّ وَالإِنْسِ وَالطَّيْرِ فَهُمْ يُوزَعُونَ 27 : 17 ) * . و خداى عزّ و جلّ باد را صاحب خبر سليمان كرده بود ، و شب و روز تا هر كجا به يك ماهه راه حديثى بگفتندى باد به گوش سليمان رسانيدى . يك روز بر آن بساط خويش مىشد با مردم و ديو و پرى و مرغ .
و اندر تفسير چنين گويند كه اندر وادىاى مىگذشت كه آن را وادى النّمل گفتندى و در آنجا مورچه خانه داشت و از سوراخ بيرون آمده بودند ، چنان كه خداى گفت : * ( حَتَّى إِذا أَتَوْا عَلى وادِ النَّمْلِ قالَتْ نَمْلَةٌ يا أَيُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَساكِنَكُمْ لا يَحْطِمَنَّكُمْ سُلَيْمانُ وَجُنُودُه وَهُمْ لا يَشْعُرُونَ 27 : 18 ) * . مورچه با يك ديگر گفتند : به خانه اندر شويد كه سليمان همى آيد با سپاه ، تا شما را به پاى نكوبند ، و ايشان آگاهى ندارند ، و اين ثنايى بود كه بر وى همى كرد ، گفت : هيچ خلق را از او رنج نيست ، يعنى اگر بداند كه شما اينجاايد او از سوى ديگر شود . باد آن حديث به گوش سليمان رسانيد . * ( فَتَبَسَّمَ ضاحِكاً من قَوْلِها 27 : 19 ) * . سليمان عليه السّلام بخنديد از خرّمى نعمتهاى

430

نام کتاب : تاريخ الطبرى ( تاريخنامه طبرى ) ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري    جلد : 1  صفحه : 430
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست