responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تاريخ الطبرى ( تاريخنامه طبرى ) ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري    جلد : 1  صفحه : 215


حديث خواب ديدن ملك مصر پس چون خداى تعالى خواست كه يوسف را از زندان فرج آورد ، سببى نهاد بىاكتساب يوسف و بىآنكه يوسف را از آن آگاهى بداشت . پس آن پادشاه را به خواب بنمود ، چنان كه خداى گفت : * ( وَقال الْمَلِكُ إِنِّي أَرى سَبْعَ بَقَراتٍ سِمانٍ يَأْكُلُهُنَّ سَبْعٌ عِجافٌ وَسَبْعَ سُنْبُلاتٍ خُضْرٍ وَأُخَرَ يابِساتٍ 12 : 43 ) * . ملك به خواب ديد چنان كه هفت گاو بيند فربه و هفت گاو نزار مر آن گاوان فربه را مىخوردند . و هفت خوشهء گندم سپيد و خشك و هفت ديگر سبز . چون ديگر روز ببود ، معبّران و منجّمان را گرد كرد و علما و حكما كه بر درگاه او بودند ، و ايشان را ايدون گفت : * ( يا أَيُّهَا الْمَلأُ أَفْتُونِي في رُءْيايَ إِنْ كُنْتُمْ لِلرُّءْيا تَعْبُرُونَ 12 : 43 ) * . اين خواب با ايشان نگفت و گفت : بگوييد تا من به خواب چه ديدم و بگوييد كه معنى آن چيست اگر شما خوابگزارانيد . ايشان اندر ماندند و ندانستند ، و ايدون گفتند : * ( أَضْغاثُ أَحْلامٍ وَما نَحْنُ بِتَأْوِيلِ الأَحْلامِ بِعالِمِينَ 12 : 44 ) * . گفتند : اين خوابهايى است كه به كار نيايد و اين را تأويل نبود و ما آن را تأويل ندانيم .
پس چون آن شرابدار ديد كه ملك را از بهر اين خواب دل مشغول است و كس آن خواب را همى تأويل نداند ، و ملك از شراب خوردن از آن سبب [ دست ] باز داشت ، او را از يوسف ياد آمد و آن خواب ناديده كه او گفته بود و او مر آن را گزارده و راست آمده ، گفت : * ( أَنَا أُنَبِّئُكُمْ بِتَأْوِيلِه فَأَرْسِلُونِ 12 : 45 ) * . و من خبر اين تأويل و خواب

215

نام کتاب : تاريخ الطبرى ( تاريخنامه طبرى ) ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري    جلد : 1  صفحه : 215
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست