از نقاط دور دست بحرين پولها را براى تو آوردهاند ، اميمه ، مادرت ترا مانند مدفوع پائين نينداخت مگر براى خرچرانى . . . استاذ عبدالحليم جندى مىگويد : عمر عامل خود در بحرين ( ابو هريره ) را آنقدر زد كه مجروح شد و خون راه افتاد و هزار و ششصد دينار از او پس گرفت ، و گفت : شما را نفرستاده بودم كه با اموال مسلمين تجارت كنيد و مال و اموال جمع كنيد . شما را فرستادم والى باشيد نه تاجر . بعضىها اشكال مىكنند : اگر ابو هريره چنين بوده ، چرا عمر او را والى بحرين كرد ؟ واگر او را والى كرد حتما قدر و منزلتى داشته ، پس اين حرفها درباره او صحيح نيست ؟ جواب اين اشكال احتياج به بيان ندارد . . . < فهرس الموضوعات > انتقاد خالد از عمر كه او را عزل كرده و اموالش را تقسيم نمود ! ! < / فهرس الموضوعات > انتقاد خالد از عمر كه او را عزل كرده و اموالش را تقسيم نمود ! ! - معجم البلدان ج 1 ص 339 در روايت آمده : خالد بن وليد خطبه خواند و گفت : عمر مرا حاكم شام كرد و اين برايش خيلى مهم بود و زمانى كه كارها روبراه شد و همه چيز منظم و دل بخواه و شيرين شد مرا بركنار كرد . < فهرس الموضوعات > عمرو بن عاص وقتى عمر اموالش را تقسيم كرد ، گفت : خداوند زشت گرداند روزى را كه عامل عمر شدم ! ! < / فهرس الموضوعات > عمرو بن عاص وقتى عمر اموالش را تقسيم كرد ، گفت : خداوند زشت گرداند روزى را كه عامل عمر شدم ! ! - كنز العمال ج 5 ص 851 14550 - عبدالرحمان بن عبدالعزيز مىگويد : عمر بن خطاب محمد بن مسلحه را با نامهاى نزد عمرو بن عاص فرستاد ، در نامه نوشته بود : شما كارگزاران ( بجاى كار كردن ) مال حرام جمع مىكنيد و مىخوريد و به ديگران مىدهيد ، محمد بن مسلمه انصارى را فرستادم تا اموالت را تقسيم كند ، اموالت را در اختيار او قرار ده . هنگامى كه محمد بن مسلمه پيش عمرو بن عاص رفت ، عمرو به او هديهاى ( رشوه ) داد . او قبول نكرد ، عمرو گفت چرا هديه مرا رد مىكنى ، من در غزوه ذات السلاسل به رسول خدا صلى الله عليه ( وآله ) وسلم هديه دادم ، پذيرفت ، محمد بن مسلمه جواب : آن حضرت هر چه را مىخواست با وحى مىپذيرفت يا رد مىكرد . اگر هديه تو هم برادرانه بود ، قبول مىكردم ، اما اين هديه پشت سرش شر خوابيده است . عمرو بن عاص عصبانى شد و گفت : خدا زشت گرداند روزى را كه والى عمر بن خطاب شدم ، آنوقتى كه عاص