responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : الفاروق ( فارسي ) نویسنده : مؤسسة دلتا للمعلومات والأنظمة    جلد : 1  صفحه : 896


- بخارى ج 4 ص 41 اسحاق بن محمد فروى . . . از مالك بن اوس روايت مىكند : در خانه‌ام بودم كه فرستاده عمر بن خطاب بدنبالم آمد ، برخاستم و همراه او نزد عمر رفتم . روى شنها نشسته و تكيه داده بود .
گفت : عده‌اى از قوم و قبيله‌ات آمده و اظهار فقر و ندارى مىكنند ، اين مقدار مختصر مال را بگير و بين آنها تقسيم كن . گفتم : آنرا به كسى ديگر بسپار ، گفت : بايد خودت انجام دهى . در همين هنگام نگهبان او بنام ، يرفأ ، آمد و گفت : عثمان و عبد الرحمان بن عوف و زبير و سعد بن ابى وقاص اجازه ورود مىخواهند . گفت : بگذار بيايند ، چند لحظه بعد دوباره نگهبان آمد و گفت : على ( عليه السلام ) و عباس هم اجازه ورود مىخواهند ، گفت بگذار بيايند . على ( عليه السلام ) و عباس بر سر اراضى بنى النظير كه بدست پيامبر صلى الله عليه ( وآله ) فتح شده بود و از آن حضرت بود ، اختلاف داشتند ، و براى حل اختلاف پيش عمر آمده بودند . عثمان و رفقايش به عمر گفتند : آنها را از دست هم خلاص كن . عمر گفت : شما را به خدا آيا مىدانيد كه پيامبر صلى الله عليه ( وآله ) وسلم فرمود : ما ارث نمىگذاريم ، هر چه بماند صدقه است . و آيا منظور آن حضرت از صدقه اين بود كه همه مال خود آن حضرت باشد ؟ همه گفتند بله همينطور بوده است . سپس گفت : خداوند حقى را به پيامبر صلى الله عليه ( وآله ) وسلم اختصاص داد كه به هيچ كس نداده بود . خدا مىفرمايد : هر چه بدون حمله نظامى تصرف شود ، حق پيامبر خواهد بود . ابوبكر كه آن اموال را گرفت ، قصدش اين نبود كه براى خودش بردارد ، بلكه مىخواست خودش آنرا بين شماها تقسيم كند . رسول خدا صلى الله عليه ( وآله ) وسلم هم پس از آنكه مخارج سال اهل و عيالش را بر مىداشت ، همه را در راه خدا خرج مىكرد . آيا شما را بخدا اينطور نبود ؟ همه گفتند : بله ، همينطور بود . سپس گفت : ابوبكر همانگونه كه پيامبر صلى الله عليه ( وآله ) وسلم رفتار مىكرد ، به آنها عمل نمود ، در حاليكه راستگو و نيكوكار و تابع حق بود . پس از ابوبكر منهم كه به خلافت رسيدم ، همانگونه با آنها معامله كردم ، در حاليكه منهم در رفتار خود صادق و نيكوكار و تابع حق بودم ، شما از من خواستيد پس از دو سال كه خودم به آنها رسيدگى مىكردم ، آنها را به شما واگذارم ، عباس مىگويد : او ( پيامبر صلى الله عليه وآله ) پسر بردار من بوده و من سهم خودم را مىخواهم ، و تو ( على عليه السلام ) هم مىگوئى دختر او همسر من است و من سهم همسرم از پدرش را مىخواهم . منهم گفتم : آن حضرت فرمود : ما ارث نمىگذاريم ، هر چه مىماند صدقه است . حال اگر مىخواهيد آنها را در اختيار شما بگذارم تا همانگونه كه آن حضرت

896

نام کتاب : الفاروق ( فارسي ) نویسنده : مؤسسة دلتا للمعلومات والأنظمة    جلد : 1  صفحه : 896
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست