به گريه كرد ، مطلبى ديگر برايش فرمود ، فاطمه شروع به خنده كرد . قضيه را از او پرسيدم جواب داد : اول فرمود كه من در اين بيمارى از دنيا خواهم رفت ، گريستم ، سپس فرمود : تو اول كسى هستى كه از اهل بيت به من ملحق خواهى شد ، اينجا بود كه خنديدم . - بخارى ج 4 ص 210 يحيى بن قزعه . . . از عائشه روايت مىكند : پيامبر صلى الله عليه ( وآله ) وسلم در بستر بيمارى دخترش فاطمه ( عليها سلام ) را خواست و مطلبى را برايش فرمود ، فاطمه ( عليها سلام ) شروع به گريه كرد . مطلبى ديگر برايش فرمود ، شروع به خنده كرد . ضيه را سؤال كردم ، جواب داد ، اول فرمود كه من در اين بيمارى از دنيا خواهم رفت ، گريستم ، سپس فرمود : تو اول كسى هستى كه از اهل بيت به من ملحق خواهى شد ، اينجا بود كه خنديدم . - بخارى ج 6 ص 110 مسروق از عائشه روايت مىكند : فاطمه زهرا عليها سلام فرمود : پيامبر صلى الله عليه ( وآله ) وسلم سرى را به من فرمود كه جبرئيل هر سال يك بار قرآن را بر من نازل مىكرد و امسال دوبار نازل كرده است و اين نيست مگر اينكه اجل من رسيده است . منصور بن ابى مزاحم . . . از عائشه و زهير بن حرب . . . از عائشه روايت مىكنند : رسول خدا صلى الله عليه ( وآله ) وسلم دخترش فاطمه ( عليها سلام ) را خواست و مطلبى را آهسته به او فرمود كه ابتدا گريست سپس مطلب ديگر فرمود كه خنديد . از او قضيه را پرسيدم ، فرمود : ابتدا خبر فوتش را به من داد ، گريه كردم ، سپس فرمود : تو اول كسى هستى كه به من ملحق خواهى شد . از خوشحالى خنديدم . ابو كامل جحدرى فضيل بن حسين . . . از عائشه روايت مىكند : همه زنان پيامبر صلى الله عليه ( وآله ) وسلم نزد آن حضرت بودند ، ناگاه فاطمه ( عليها سلام ) آمد ، در حاليكه راه رفتنش همانند راه رفتن پدرش رسول خدا صلى الله عليه ( وآله ) وسلم بود . حضرت او را كه ديد ، فرمود : مرحبا به دخترم ، سپس او را در كنار خود نشاند و آهسته برايش شروع به صحبت كرد . فاطمه ( عليها سلام ) شروع به گريه كرد . حضرت مطلب ديگرى برايش فرمود ، كه باعث خندهاش شد . از ايشان پرسيدم : حضرت در ميان همه زنانش ترا براى اسرارش برگزيد ، چه چيزى برايت فرمود كه ابتدا گريستى ، سپس خنديدى ؟ فرمود : من سر رسول خدا صلى الله