قسم كلام خدا را شنيده و فهميدهاند ، اما دنيا در چشمشان زيبا آمده و زر و زيور آن چشمشان را خيره كرده است . . . قسم به كسى كه دانه را شكافته و روح را خلق كرده ، اگر مردم حاضر نمىشدند و نياز به يارى من نبود ، و اگر خداوند از علما در برابر سيره ظالم و گرسنگى مظلوم پيمان نگرفته بود ، طناب خلافت را بگردنش مىانداخته و اول و آخرش را يكجا رها مىكردم ، و شما خوب مىدانيد كه دنياى شما براى من به اندازه عطسه بزى نمىارزد . هنگامى كه حضرت مشغول سخنرانى بود ، شخصى از اهل عراق نامهاى به حضرت داد ، حضرت مشغول خواندن نامه شد . ابن عباس به حضرت عرض كرد : يا امير المؤمنين ، اى كاش خطبهات را از همان جائى كه رها كردى ، ادامه مىدادى . حضرت فرمود : ابن عباس آن شقشقهاى بود كه بيرون آمد و سرجايش برگشت ( شقشقه چيزى مانند زبان كه هنگامى كه شتر خشمگين مىشود آنرا از دهانش بيرون آورد . . . ) - نهج البلاغه محمد عبده ج 1 ص 93 از خطبههاى آن حصرت عليه السلام بواسطه ما از تاريكىها نجات پيدا كرده و به قلههاى بلند راه يافته و از ظلمت شب تاريك به فجر هدايت وارد شديد . كر شود گوشى كه صداى راهنما را نشنود ، كسى كه از فريادهاى هدايت و راهنما كر شده ، چگونه مىتواند صداى آهسته را بشنود . هميشه منتظر نيرنگها و حيلهبازىهاى شما بودم ، و دغلبازىهاى شما را مىشناختم اما آنچه كه باعث مىشد سكوت كنم و عكس العمل نشان ندهم ، تظاهر به ديندارى شما بود ، و گرنه پاكى و صدق نيت من مرا از ضمير شما آگاه كرده و باطن شما را برايم ظاهر ساخته بود . اما با تمامى اينها باز اقدام به اجراى سنين حق و قوانين شرع در جادههاى گمراهى نموده ، در حاليكه همه گمراه و سرگردان بوديد . امروز حتى حيوانات زبانبسته هم با بيانى رسا حق را شناخته واعلام مىكنند ، لذا ديگر كسى حق مخالفت با من ندارد . بدانيد كه من از زمانيكه حق را شناختهام ، هرگز در آن شك نكردهام . و الآن هم از خودم ترسى ندارم بلكه مانند موسى عليه السلام كه از خود نمىترسيد بلكه از روى كار آمدن جهال و دولتهاى ظالم و گمراه هراسان بود ، من نيز بيم آن دارم كه با كنار رفتن من ظالمين و گمراهان روى كار بيايند . امروز ما با يكديگر در طريق حق و باطل موافق شدهايم ، و چنانچه كسى به آب