< فهرس الموضوعات > عائشه مىگويد : نقشه بيعت با ابوبكر را عمر قبل از سقيفه در مسجد طرح كرد ! !
< / فهرس الموضوعات > عائشه مىگويد : نقشه بيعت با ابوبكر را عمر قبل از سقيفه در مسجد طرح كرد ! !
- سيره ابن كثير ج 4 ص 478 احمد . . . از يزيد بن بابنوس روايت مىكند : من و دوستم نزد عائشه رفته اجازهورود خواستيم برايمان پشتى گذاشت و پرده‌اى انداخت . دوستم پرسيد : نظر شما درباره ، عراك ، چيست ؟ عائشه گفت : عراك چه هست ؟ من به شانه دوستم زدم . عائشه گفت : چرا دوستت را اذيت مىكنى . بعد گفت : عراك همان حكم حيض رادارد . . . عمر و مغيرة بن شعبه آمدند و از عائشه اجازه ورود خواستند ، عائشه اجازه داد و به طرف پرده رفت . عمر نگاهى به پرده كرد و گفت : اى واى ، چقدر بيهوشى رسولخدا صلى الله عليه ( وآله ) وسلم سخت شده است . مغيره گفت : عمر رسول خدا صلى الله عليه ( وآله ) وسلم از دنيا رفته است ، گفت دروغ مىگوئى ، تو آدمى هستى كه از فتنه باك ندارى . رسول خدا صلى الله عليه ( وآله ) وسلم نخواهد مرد تاآنكه منافقين را نابود كند . سپس ابوبكر آمد ، پرده را بالا زد و نگاهى به آنانداخت و گفت : انا لله وانا اليه راجعون . سپس پيشانى حضرت را بوسيد وگفت : واصفياه ، دوباره بوسيد و گفت : واخليلاه ، رسول خدا صلى الله عليه ( وآله ) وسلم از دنيا رفت ، سپس به مسجد رفت ، عمر در حال صحبت براى مردم بود و مىگفت : رسول خدا ( صلى الله عليه وآله ) نخواهد مرد تا منافقين را نابود كند . ابوبكر شروع به صحبت كرد و پس از حمد و ثناى الهى گفت : خداوند مىفرمايد : ( انك ميت وانهم ميتون ) و ( وما محمد الا رسول قد خلت من قبله الرسل أفأن مات او قتل انقلبتم على اعقابكم ومن ينقلب على عقبيه ) سپس گفت : هر كس خدا را مىپرستيده بداند كه خدا زنده است و نخواهد مرد . اما هر كه محمد ( صلى اللهعليه وآله ) را مىپرستيده بداند كه او مرد . عمر گفت : آيا اين آيات قرآن است ؟ من نمىدانستم .
آنگاه عمر خطاب به مردم گفت : مردم ، اين ابوبكر ، ريش سفيد مسلمانان است با او بيعت كنيد ، با او بيعت كنيد . . .
< فهرس الموضوعات > عمر دست به شمشير دست در دست ابوبكر داشت < / فهرس الموضوعات > عمر دست به شمشير دست در دست ابوبكر داشت - كنز العمال ج 5 ص 634 14116 - سالم بن عبيده مىگويد . . . هنگامى كه رسول خدا صلى الله عليه ( وآله ) وسلم از دنيا رفت ، عمر گفت : هر كس بگويد آن حضرت از دنيا رفته ، با شمشيراو را خواهم زد . سپس دست ابوبكر را گرفت و راه افتاد ، مردم راه باز كردند ، تا به نزديك جنازه حضرت رسيد ، خود

810