صورت اول هنوز باقى مانده بود . حضرت فرمود : اشهد ان لا اله الا الله و انى رسول الله . هر كس اين شهادت را بدهد ، از آتش جهنم محفوظ خواهد بود . . . . . . و اسد الغابة ج 1 ص 157 و 165 و ج 3 ص 537 و ج 8 ص 534 و دلائل النبوه بيهقى ج 5 ص و جواهر الحسان ج 2 ص 80 و حياة الحيوان دميرى ج 2 ص 328 < فهرس الموضوعات > عمر داستان را طورى نقل مىكند كه اهانتى به پيامبر صلى الله عليه وآله نشود و فضيلتى هم براى ابوبكر باشد ! ! < / فهرس الموضوعات > عمر داستان را طورى نقل مىكند كه اهانتى به پيامبر صلى الله عليه وآله نشود و فضيلتى هم براى ابوبكر باشد ! ! - كنز العمال ج 12 ص 352 35358 - ابن عباس مىگويد : به عمر بن خطاب گفتند : يكى از اتفاقات سختى را كه برايت پيش آمده برايمان تعريف كن ، گفت : هنگامى كه به جنگ تبوك رفتيم ، گرما بسيار شديد بود ، در يكى از منازل گرفتار تشنگى شديدى شديم ، بطوريكه احساس مىكرديم گردنمان دارد قطع مىشود ، همه از يكديگر آب مىخواستند ، بعضىها شترهايشان را سر بريده ، داخل شكمشان مىفشردند و هر چه آب در مىآمد ، خورده بقيه را روى جگرشان مىگذاشتند . ابوبكر گفت : يا رسول الله خوب است دعا كنى ، خدا دعايت را مستجاب مىكند ، حضرت دست به دعا برداشت ، بلافاصله آسمان به صدا در آمد و باران شروع به باريدن كرد . بطوريكه همه ظرفهايشان را پر كردند . . . < فهرس الموضوعات > * * * آيا عمر در توطئه عقبه بر عليه پيامبر صلى الله عليه وآله در راه بازگشت از تبوك شركت داشت ؟ ! < / فهرس الموضوعات > * * * آيا عمر در توطئه عقبه بر عليه پيامبر صلى الله عليه وآله در راه بازگشت از تبوك شركت داشت ؟ ! - سيره ابن كثير ج 4 ص 34 ابن لميعه از ابو الاسود از عروة بن زبير روايت مىكند : هنگامى كه رسول خدا صلى الله عليه ( وآله ) وسلم از تبوك به سوى مدينه باز مىگشت ، عدهاى از منافقين با يكديگر قرار گذاشتند هنگام عبور ( رسول خدا صلى الله عليه وآله ) حضرت از عقبه ( شكاف كوه ) به بالاى كوه رفته و از آنجا سنگها را پائين ريخته و حضرت را بكشند . خداوند حضرت را از توطئه آنها باخبر نمود . حضرت هم به افراد دستور داد كوه را دور زده و از عقبه عبور نكنند ، سپس خود با عمار بن ياسر و حذيفه بن يمان به بالاى عقبه رفته تا ببينند چه كسانى اقدام به توطئه كردهاند ، آنهائى كه