responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : الفاروق ( فارسي ) نویسنده : مؤسسة دلتا للمعلومات والأنظمة    جلد : 1  صفحه : 581


- بخارى ج 5 ص 100 محمد بن مقاتل . . . . . . از ابن عمر روايت مىكند . پس از آنكه از حنين بازگشتيم ، عمر از رسول خدا صلى الله عليه ( وآله ) وسلم سؤال كرد : در جاهليت نذر اعتكاف كرده بودم ، چه بايد بكنم ؟ حضرت فرمود : به آن وفا كن .
< فهرس الموضوعات > جناب عمر ، رئيس قبيله بنى عدى قصد اعتكاف داشت يا قصد مذاكره با امراء قريش و طلقاء ؟ ! !
< / فهرس الموضوعات > جناب عمر ، رئيس قبيله بنى عدى قصد اعتكاف داشت يا قصد مذاكره با امراء قريش و طلقاء ؟ ! !
- مسلم ج 5 ص 89 عبد بن حميد . . . . . از ابن عمر روايت مىكند : پس از آنكه پيامبر صلى الله عليه ( وآله ) وسلم از حنين بازگشت ، عمر پرسيد : در جاهليت يك روز اعتكاف نذر كرده بودم . . . . ( آيا واقعا عمر قصد اعتكاف داشت ، يا اعتكاف بهانه‌اى بود براى مذاكره و يا احيانا همكارى و هميارى براى آينده ؟ ! ) < فهرس الموضوعات > عمر و پسرش چندين روز در مكه ماندند . . . .
< / فهرس الموضوعات > عمر و پسرش چندين روز در مكه ماندند . . . .
- بخارى ج 4 ص 59 ابو النعمان . . . . . از عمر بن خطاب روايت مىكند : عرض كردم : يا رسول الله از زمان جاهليت اعتكافى بر عهده من است . حضرت فرمود : آنرا انجام ده . عمر دو كنيز از غنائم حنين بدست آورده بود . آنها را با خود به مكه برد ، و در خانه‌اى گذاشت . دستور رسيد كه رسول خدا صلى الله عليه ( وآله ) دستور آزادى اسراء حنين را صادر كرده ، لذا اسراء حنين آزادانه در كوچه‌هاى مدينه براه افتادند . عمر به پسرش گفت : چه خبر است ؟ گفت : حضرت دستور آزادى اسراء را داده ، عمر گفت : برو ، آندو كنيز را آزاد كن . . . . . .
وبخارى ج 2 ص 256 مسلم ج 5 ص 88 سنن نسائى ج 4 ص 21 سنن ابى داود ج 2 ص 107 سنن ترمذى ج 3 ص 48

581

نام کتاب : الفاروق ( فارسي ) نویسنده : مؤسسة دلتا للمعلومات والأنظمة    جلد : 1  صفحه : 581
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست