إسم الكتاب : الفاروق ( فارسي ) ( عدد الصفحات : 1422)
عبدالله . . . . . از جابر بن عبدالله روايت مىكند ، در سال جعرانه همراه رسول خدا صلى الله عليه ( وآله ) وسلم بودم ، حضرت در حال تقسيم نقره بين مردم بود . شخصى ( كه ظاهرا همان ذو الثديه رئيس خوارج است ) گفت : يا رسول الله عدالت را رعايت نما . حضرت فرمود : واى بر تو ، اگر من به عدالت رفتار نكنم ، كى رفتار خواهد كرد ؟ از من عادل نباشم قطعا شما ضرر كردهايد ( كه پيامبر غير عادل داريد ) عمر گفت : يا رسول الله اجازه بده اين منافق را بكشم . حضرت فرمود : پناه بر خدا ، مىخواهى مردم بگويند كه من ياران خود را مىكشم ، اين شخص و يارانش ( در آينده ) قاريان قرآن خواهند بود كه قرآن از حنجرهاى آنها تجاوز نخواهد كرد ، مانند تيرى كه از چله كمان رها مىشود ، اينها از دين خدا بيرون خواهند رفت . ( چه فرقى بين حرف اين شخص با حرف عمر دارد ، او مىگويد : عدالت كن ، عمر مىگويد ، ديگران مستحقترند ، يعنى سزاوار بود به ديگران مىدادى ، يعنى حق ديگران را به غير آنها دادى ، يعنى همان عدم عدالت اينطور نيست ؟ ! ! ) - سيره بن ابى كثير ج 3 ص 686 ابن اسحاق . . . . . از غلام عبدالله بن حارث بن نوفل روايت مىكند : من و تليد بن كلاب ليثى نزد عبدالله بن عمرو بن عاص كه در حال طواف بود رفتيم . از او پرسيديم : آيا در روز حنين كه آن تميمى آن حرف را به پيامبر صلى الله عليه ( وآله ) و سلم زد ، آنجا بودى ؟ گفت بله . شخصى از بنى تميم بنام ذو الخويصره نزد آن حضرت كه مشغول تقسيم غنائم بود ، آمد و گفت : يا محمد ( صلى الله عليه وآله ) چه مىكنى ؟ حضرت فرمود : به نظرت چطور است ؟ گفت مىبينم كه خلاف عدالت عمل مىكنى . حضرت غضبناك شد و فرمود : واى بر تو ، اگر عدالت نزد من نباشد ، نزد كه خواهد بود ؟ ! عمر بن خطاب گفت : يا رسول الله اجازه بده او را بكشم . حضرت فرمود : نه ، رهايش كن ، او در آينده افراد متعصب و به ظاهر ديندارى خواهد داشت كه مانند تيرى از چله كمان رها شود از دين بيرون مىروند و اين يك امر حتمى است . ( ذو الخويصره همان ذو الثديه است كه بعدا رئيس فرقه خوارج شد ) ليث بن سعد از . . . . . جابر بن عبدالله روايت مىكند : در سال جعرانه همراه رسول خدا صلى الله عليه ( وآله ) وسلم بودم ، حضرت در حال تقسيم نقره بين مردم بود . شخصى ( كه ظاهرا همان ذو الثديه رئيس خوارج است ) گفت : يا رسول الله عدالت را رعايت نما . حضرت فرمود :