< فهرس الموضوعات > بارها و بارها رسول خدا صلى الله عليه وآله از حرفهاى عمر ناراحت شد . پس كى و كجا فرمود : كه خدا حق را بر زبان عمر جارى ساخت ؟ ! ! < / فهرس الموضوعات > بارها و بارها رسول خدا صلى الله عليه وآله از حرفهاى عمر ناراحت شد . پس كى و كجا فرمود : كه خدا حق را بر زبان عمر جارى ساخت ؟ ! ! ترمذى در شمائل . . . . . از عمر بن خطاب روايت مىكند : شخصى نزد رسول خدا صلى الله عليه ( وآله ) وسلم آمد و اظهار احتياج كرد . حضرت فرمود : چيزى ندارم كمكت كنم . ولى برو به حساب من چيزى بخر ، بعدا پول آنرا مىدهم . عمر مىگويد : من گفتم : يا رسول الله چرا كارى را كه نمىتوانى انجام دهى ، به گردن مىگيرى . حضرت ناراحت شد . شخصى از انصار آنجا حضور داشت و گفت : يا رسول الله انفاق كن و نترس خدا از تو كم نخواهد گذاشت . حضرت از خوشحالى تبسمى كرد و فرمود : بله ، امر خدا به من ، همين است . در روايت ديگر آمده كه فرمود : مردم از من مىطلبند ، و خدا راضى نيست كه من بخل و خساست نمايم . < فهرس الموضوعات > ذو الثديه هم حرف عمر را زد . اما عمر مىخواست او را بكشد ! ! < / فهرس الموضوعات > ذو الثديه هم حرف عمر را زد . اما عمر مىخواست او را بكشد ! ! - سيره ابن هشام ج 4 ص 933 ابن اسحاق . . . . . از غلام عبدالله بن حارث بن نوفل روايت مىكند : من و تليد بن كلاب ليثى نزد عبدالله بن عمرو بن عاص كه در حال طواف بود رفتيم . از او پرسيديم : آيا در روز حنين كه آن تميمى آن حرف را به پيامبر صلى الله عليه ( وآله ) و سلم زد ، آنجا بودى ؟ گفت بله . شخصى از بنى تميم بنام ذو الخويصره نزد آن حضرت كه مشغول تقسيم غنائم بود ، آمد و گفت : يا محمد ( صلى الله عليه وآله ) چه مىكنى . حضرت فرمود : به نظرت چطور است ؟ گفت مىبينم كه خلاف عدالت عمل مىكنى . حضرت غضبناك شد و فرمود : واى بر تو ، اگر عدالت نزد من نباشد ، نزد كه خواهد بود ؟ ! عمر بن خطاب گفت : يا رسول الله اجازه بده او را بكشم . حضرت فرمود : نه ، رهايش كن ، او در آينده افراد متعصب و به ظاهر ديندارى خواهد داشت كه مانند تيرى از چله كمان رها شود از دين بيرون مىروند و اين يك امر حتمى است . ( ذو الخويصره همان ذو الثديه است كه بعدا رئيس فرقه خوارج شد ) < فهرس الموضوعات > چه فرقى بين ذو الثديه و عمر بن خطاب در كلام است ؟ ! ! < / فهرس الموضوعات > چه فرقى بين ذو الثديه و عمر بن خطاب در كلام است ؟ ! ! - مسند احمد ج 3 ص 353