responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : الفاروق ( فارسي ) نویسنده : مؤسسة دلتا للمعلومات والأنظمة    جلد : 1  صفحه : 561


مىكرد : كجايند مهاجرين ، كجايند ، اصحاب سوره بقره ، اين رسول الله صلى الله عليه ( وآله ) وسلم است ، مردم بطرف حضرت سرازير شدند ، حضرت پيشاپيش آنها رجز مىخواند . انا النبى لا كذب انا ابن عبدالمطلب ( كداميك راست مىگويند ، اگر روايات مىگويد همه فرار كردند فقط عباس و برادرزاده‌اش ابوسفيان پسر حارث در ركاب حضرت باقى ماندند ، و اين روايت مىگويد عمر . . . . آيا نمىتوان گفت اين روايت را براى حفظ آبرو ساخته‌اند ؟ ! ! ) وقتى مسلمانان با شمشير حمله‌ور شدند ، حضرت فرمود : الآن آتش جنگ شعله‌ور شد .
< فهرس الموضوعات > عمر و ابوبكر از كسانى شمرده‌اند كه فرار نكردند ! !
< / فهرس الموضوعات > عمر و ابوبكر از كسانى شمرده‌اند كه فرار نكردند ! !
- اسد الغابه ج 1 ص 161 . . . هفت نفر در جنگ حنين ( نزد رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم ) باقى مانده و فرار نكردند ، پنج تن از خاندان آن حضرت عباس و على ( عليه السلام ) و فضل بن عباس و ابو سفيان بن حارث بن عبد المطلب و اسامة بن زيد و دو تن ديگر ، ابوبكر و عمر .
< فهرس الموضوعات > عمر و ابوبكر را اولين ثابت قدمهاى در جنگ شمرده‌اند < / فهرس الموضوعات > عمر و ابوبكر را اولين ثابت قدمهاى در جنگ شمرده‌اند - مسند احمد ج 3 ص 376 عبدالله . . . . . از جابر بن عبدالله روايت مىكند : هنگامى كه در تاريكى صبح از صحراى حنين سرازير شديم ، دشمنان در هر گوشه و كنار بيابان برايمان كمين گذاشته بودند ، چنان به ما حمله كردند كه همه فرار كردند ، رسول خدا صلى الله عليه ( وآله ) وسلم در طرف راست موضع گرفته و به مردم مىفرمود : پيش من بيائيد ، من رسول الله‌ام ، من محمد بن عبدالله‌ام ، هيچكس اعتنائى نمىكرد ، تنها گروهى از مهاجرين و انصار و عده كمى از اهل بيت حضرت در كنارش ماندند . از جمله كسانى كه فرار نكردند ، ابوبكر و عمر و از اهل بيت آن حضرت ، على بن ابى طالب ( عليه السلام ) و عباس بن عبدالمطلب و پسرش فضل بن عباس و ابوسفيان بن حرث و ربيعة بن حرث ( پسر عموهاى پيامبر صلى الله عليه وآله ) و أيمن بن عبيده پسر ام ايمن و اسامة بن زيد بودند . شخصى از هوازن سوار بر شتر قرمز رنگ پرچم سياهى در دست داشت كه در نوك آن نيزه‌اى بود كه جلو مىرفت و هوازن پشت سرش ، هر كس در جلو او سبز مىشد با آن پرچم مىزد و آنرا بالا مىگرفت تا آنهائى كه از پشت‌سر مىآمدند او را ببينند .

561

نام کتاب : الفاروق ( فارسي ) نویسنده : مؤسسة دلتا للمعلومات والأنظمة    جلد : 1  صفحه : 561
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست