responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : الفاروق ( فارسي ) نویسنده : مؤسسة دلتا للمعلومات والأنظمة    جلد : 1  صفحه : 498


ديگر آمده عمر اصرار داشت آنها براى جنگ نيامده‌اند ، بلكه ميوه‌هاى مدينه را بعنوان جزيه مطالبه مىكنند . ) < فهرس الموضوعات > سرپيچى عمر از دستور پيامبر صلى الله عليه وآله ! !
< / فهرس الموضوعات > سرپيچى عمر از دستور پيامبر صلى الله عليه وآله ! !
- الدر المنثور ج 5 ص 185 فريابى و ابن عساكر از ابراهيم از پدرش روايت مىكند : شخصى گفت : اى كاش رسول خدا صلى الله عليه ( وآله ) وسلم را درك كرده و برايش چنين و چنان مىكردم . حذيفه گفت : يادم مىآيد در شب جنگ احزاب ( خندق ) همراه رسول خدا صلى الله عليه ( وآله ) وسلم بوديم ، حضرت در آن شب سرد ، مشغول خواندن نماز بود . هرگز شبى به آن سردى نديده بودم ، حضرت فرمود : كسى هست برود براى ما خبر بياورد ، تا خدا در قيامت او را همنشين من كند ؟ هيچكس بلند نشد ، حضرت دوباره درخواست خود را تكرار كرد ، باز كسى جواب نداد ، به ابوبكر فرمود : تو برو ، ابوبكر گفت : استغفر الله ورسوله ( محترمانه قبول نكرد ) به عمر فرمود ، او هم مانند ابوبكر جواب داد ، به حذيفه فرمود : حذيفه جواب داد : لبيك . وبلند شد ، مىگويد : سرما شديد بود ، دستى به سر و صورتم كشيد ، فرمود : برو خبر بياور ، و با هيچكس صحبت نكن تا برگردى ، سپس دعا كرد ، خدا او را از جلو و عقب و چپ و راست و بالا و پائين حفظ نما تا برگردد .
< فهرس الموضوعات > سرپيچى عمر از فرمان رسول خدا صلى الله عليه وآله در حديبيه < / فهرس الموضوعات > سرپيچى عمر از فرمان رسول خدا صلى الله عليه وآله در حديبيه - الدر المنثور ج 6 ص 74 بيهقى از عروه روايت مىكند : هنگامى كه رسول خدا صلى الله عليه ( وآله ) وسلم در حديبيه فرود آمد ، كفار قريش بشدت ترسيده و مضطرب شدند . حضرت بسيار مايل بودند شخصى را نزد آنها فرستاده تا پيامى ببرد ، لذا عمر بن خطاب را خواست و او را مأمور اين كار كرد ، عمر گفت : يا رسول الله ، من در ميان كفار امنيت ندارم و كسى هم از قبيله من آنجا نيست تا از من حمايت كند . شما عثمان بن عفان را بفرست ، اهل و عشيره او آنجا هستند ، او مىتواند منظور شما را عملى سازد . حضرت هم عثمان را فرستاد تا اين پيغام را برساند : ما براى جنگ نيامده‌ايم ، بلكه مىخواهيم حج عمره بجا آوريم . سپس به عثمان دستور داد مردم را به اسلام دعوت كرده و به مردان وزنان مسلمان بشارت فتح و پيروزى دهد و به آنها بگويد كه بزودى خداوند دين خود را

498

نام کتاب : الفاروق ( فارسي ) نویسنده : مؤسسة دلتا للمعلومات والأنظمة    جلد : 1  صفحه : 498
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست