responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : الفاروق ( فارسي ) نویسنده : مؤسسة دلتا للمعلومات والأنظمة    جلد : 1  صفحه : 454


ابوبكر بن ابى شيبه . . . . از ابو هريره روايت مىكند : روزى رسول خدا صلى الله عليه ( وآله ) وسلم از خانه بيرون آمد ، ابوبكر ، عمر را ديد پرسيد براى چه از خانه بيرون آمده‌ايد ؟ گفتند از گرسنگى . حضرت فرمود من هم به همين علت آمده‌ام . سپس سه‌تائى باهم رفتند تا به خانه يكى از انصار رسيدند . زن او هنگامى كه حضرت را ديد ، گفت : مرحبا ، خوش آمديد . حضرت فرمود : فلانى كجاست ؟ گفت رفته آب بياوريد . در همين بين آن شخص انصارى آمد و تا حضرت را ديد ، گفت ، الحمد لله ، هيچكس امروز ميهمانانى مانند من ندارد . سپس طبقى از انواع خرما آورد ، و گفت بخوريد ، سپس كارد بزرگى برداشت ، حضرت به او فرمود : مبادا حيوان شيرده را ذبح كنى ، بهرحال آن شخص گوسفندى ذبح كرد ، ايشان از گوسفند خورده و آب نوشيدند تا كاملا سير شدند . حضرت به آنها فرمود : قسم به كسى كه جانم در دست اوست ، در قيامت از چنين نعمتى سئوال خواهد شد ، گرسنگى شما را از خانه بيرون كشيد ، و با شكم سير به خانه برگشتيد . اسحاق بن منصور . . . . از ابو حازم نقل مىكند : از ابوهريره شنيدم : ابوبكر و عمر نشسته بودند ، رسول خدا صلى الله عليه ( واله ) وسلم آمد و از آنها پرسيد : براى چه نشسته‌ايد ، گفتند از گرسنگى ، . . . . .
و مستدرك حاكم ج 4 ص 131 و سنن ترمذى ج 4 ص 14 و مسند احمد ج 5 ص 81 و مجمع الزوائد ج 10 ص 318 و اسد الغابه ج 4 ص 296 و الدر المنثور ج 6 ص 390 و كنز العمال ج 7 ص 193 و 196 - الترغيب و الترهيب ج 3 ص 148 ابن عباس مىگويد : ابوبكر در گرماى تند آفتاب از خانه خارج شد ، عمر هم شنيد او هم از خانه بيرون آمد ، به ابوبكر گفت چرا بيرون آمدى ، گفت از گرسنگى ، عمر هم گفت من هم همين طور ، در اين هنگام رسول خدا ( ص ) آنها را ديد و از حال و روزشان پرسيد ، گفتند : يا رسول الله

454

نام کتاب : الفاروق ( فارسي ) نویسنده : مؤسسة دلتا للمعلومات والأنظمة    جلد : 1  صفحه : 454
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست