إسم الكتاب : الفاروق ( فارسي ) ( عدد الصفحات : 1422)

ابو جعفر محمد بن صالح بن هانى . . . از انس بن مالك روايت مىكند : يكى از افراد قبيله بنى زهر ، عمر را قبل از آنكه مسلمان بشود ديد كه شمشير بدست دارد ، پرسيد : كجا مىروى ؟ گفت براى كشتن محمد . گفت چيزى عجيبى برايت بگويم ، خواهر و شوهر خواهرت مسلمان شده و ترا و دينت را ترك كرده‌اند . عمر به خانه خواهرش رفت . . . تا آخر روايت فوق .
- كنز العمال ج 12 ص 604 35887 - ابن عمر مىگويد : قريشيان گفتند : چه كسى حاضر است اين مرد رسول خدا صلى الله عليه ( وآله ) را بكشد ؟ عمر گفت من . يكى از جاسوسهاى مسلمانان به آن حضرت خبر داد كه عمر براى كشتن شما مىآيد ، مواظب باش . رسول خدا صلى الله عليه ( وآله ) وسلم از نماز مغرب فارغ شده بود كه عمر در زد ، و گفت : خديجه در را باز كن . پرسيد ، كه هستى ، جواب داد ، عمر . به آن حضرت عرض كرد عمر آمد ، عده‌اى از مهاجرين كه نه تن بودند و خديجه دهمى آنان بود و روزه داشتند به حضرت پيشنهاد كردند ، عمر را بكشند ، حضرت قبول نكرد و عرض كرد : خدايا دين را به عمر بن خطاب عزيز كن . هنگامى كه عمر داخل شد پرسيد ، يا محمد چه مىگوئى ؟ حضرت فرمود : شهادت بده كه خدائى جز الله نيست و محمد بنده و رسول اوست ، و به بهشت و دوزخ و قيامت ايمان بياور . عمر هم مسلمان شد ، سپس آب آوردند ، خود را تطهير كرد و شب را همانجا نزد آن حضرت ماند و فردا صبح شمشيرش را برداشته و با آن حضرت بيرون رفت ، مهاجرين پشت سر آنان حركت مىكردند كه به قريشيان رسيدند . عمر شهادتين را دوباره جارى كرد و گفت : هر كس مىخواهد مسلمان شود و هر كه نمىخواهد به كفر خود باقى بماند . اينجا بود كه همه متفرق شدند .
< فهرس الموضوعات > * * * عمر ، كى مسلمان شد .
< / فهرس الموضوعات > * * * عمر ، كى مسلمان شد .
< فهرس الموضوعات > مىگويند پس از هجرت دوم به حبشه اسلام آورد ( يعنى زمان هجرت به مدينه ) < / فهرس الموضوعات > مىگويند پس از هجرت دوم به حبشه اسلام آورد ( يعنى زمان هجرت به مدينه ) - سيره ابن هشام ج 1 ص 228 داستان اسلام آوردن عمر بن خطاب .
ابن اسحاق مىگويد : پس از آنكه عمرو بن عاص و عبد الله بن ابى ربيعه از حبشه برگشتند و نتوانستند نجاشى پادشاه حبشه را به برگرداندن و تحويل مسلمانان راضى كنند ، عمر بن خطاب مسلمان شد . داراى شكمى بزرك بود كه هر چه پشت سرش بود ، ديده نمىشد . اصحاب رسول

429